مخزن کلام
سوریه..........11می/2016م
اخبار از سوریه | |
|
عجایب روزگار منبع خبر: بی بی سی 11می2016م
مادر توصیه پزشکان را ندیده گرفت؛ پنجقلوهایش سالم به دنیا آمدند
یک زن استرالیایی که در دوره بارداری، توصیه پزشکان برای سقط سه قل از پنجقلوهایش را ندیده گرفت، تصاویری از فرزندانش را منتشر کرده است.
کیم توچی ۲۶ ساله، پنج قلوهایش را در ماه ژانویه گذشته (کمتر از چهار ماه پیش) به دنیا آورد. او ساکن پرث است و در پدیدهای کمسابقه، با لقاح طبیعی باردار شده بود.
چهار دختر و یک پسر او در مدت دو دقیقه به دنیا آمدند.
گروهی متشکل از ۵۰ پزشک و پرستار در جراحی سزارین این زن مشارکت داشتند و تمام نوزادان سالم متولد شدند.
احتمال این که یک زن به طور طبیعی پنجقلو باردار شود، حدود یک در ۵۵ میلیون است.
خانم توچی ماجراهای مربوط به بارداری خود را در یک صفحه فیسبوک منتشر میکند و استودیو عکسبرداری ارین الیزابت در ثبت لحظههای به یادماندنی به او کمک میکند.
عکسهایی که در این خبر میبینید، تازهترین تصاویری است که از این پنجقلو ثبت شده است.
خانم توچی در کنار این عکسها نوشته است: "۵۰ انگشت دست، ۵۰ انگشت پا، ۶ قلب که با هم می تپند. جسم من سختترین مصافها را پشت سر گذاشت تا این پنج بچه را به سلامت (به دنیا) برساند."
او در یک مصاحبه گفته است که احساس میکرد در طول دوره بارداری، بدنش "در حال تعطیل شدن بود."
او گفت که پزشکان در ابتدا با اشاره به خطراتی جدی که متوجه او و ۵ جنین درون شکمش بود، پیشنهاد کرده بودند که تنها دو جنین را نگه دارد و سه جنین دیگر را سقط کند.
او گفت: "هیچکس فکر نمیکرد از عهدهاش بربیایم، ولی توانستم. به همه آدمهای زندگیم نشان دادم (که میتوانم)."
خانم توچی و همسرش یک پسر ۹ ساله و دو دختر ۲ ساله و ۴ ساله هم دارند.
در34 ولایت افغانستان 373 دوکتوران متخصص زنان وجود دارد
آمار دوکتوران متخصص درافغانستان
- ۹ ولایت از ۳۴ ولایت افغانستان پزشک متخصص زنان ندارند.
- در سرتاسر افغانستان ۳۷۳ پزشک متخصص زنان وجود دارند.
- بیشتر این دکتران متخصص در شهرهای بزرگ مشغول به کار هستند.
- ۲۴۹ تن از پزشکان متخصص زنان در کابل، پایتخت افغانستان کار میکنند.
- شهر مزار شریف ۳۱، ننگرهار ۱۵، هرات ۱۲ و قندهار تنها ۴ پزشک متخصص زنان دارند.
- منبع خبر بی بی سی 10می2016م
افزایش خود کشی درهند
چرا زنان خانهدار هند خودکشی میکنند؟
در سال ۲۰۱۴، بیش از ۲۰ هزار زن خانهدار در هند خودکشی کردند.
در همان سال، تعداد خودکشی در بین کشاورزان هندی به ۵۶۵۰ مورد رسید.
بنابرین تعداد زنان خانهداری که دست به خودکشی زدهاند حدود ۴ برابر کشاورزانی بوده که خودکشی کردهاند. با این وجود، سالهاست که آمار بالای خودکشی زنان خانهدار، در مقایسه با اخبار خودکشیِ کشاورزان، انعکاس خبری چندانی ندارد و مورد توجه قرار نمیگیرد.
طبق اطلاعات گردآوری شده در اداره ثبت جرایم ملی هند، از سال ۱۹۹۷ – نخستین سالی که این منبع آماری، قربانیان را بر اساس شغل و حرفه خود دستهبندی کرده – تا کنون، سالانه بیش از ۲۰ هزار زن خانه دار در هند خودکشی کردهاند. تعداد این قربانیان در سال ۲۰۰۹ به بیشترین رقم یعنی ۲۰،۰۹۵ کشته رسید.
ارقام مذکور از تعداد مطلق این قربانیان خبر میدهند، اما نکته قابل توجهتر آمار نسبیِ خودکشیِ زنان خانهدارِ است – حدود ۱۱ نفر از هر ۱۰۰ هزار نفر در هند – که از ۱۹۹۷ تا کنون به طور ثابت از رقم نسبیِ کل خودکشیهای صورت گرفته در هند بالاتر بوده. این رقم در سال ۲۰۱۴ به ۹.۳ در هر ۱۰۰ هزار نفر کاهش یافت. اما همچنان رقم نسبی خودکشی زنان خانهدار در این سال بیش از دو برابر این رقم در میان کشاورزان بود.
- عدم توجه کافی
در هند، آمار خودکشی زنان خانهدار از ایالتی به ایالت دیگر متفاوت است.
برای مثال در سال ۲۰۱۱، این آمار در ایالتهایی همچون ماهاراشترا، تامیل نادو، مادهایا پرادش، کرالا، کارناتکا، آندرا پرادش، گوا، بنگال غربی و گوجارات به نسبت بالا بوده و در ایالتهای پنجاب، اوتار پرادش و بیهار به نسبت پایین.
پیتر میر، مدرس علوم سیاسی در دانشگاه آدلاید، زمان بسیاری را صرف مطالعه بر جامعهشناسیِ خودکشی در هند کرده و تحقیقاتی درباره دلایل بالا بودن آمار خودکشی در میان زنان خانهدار هندی و عدم پرداخت به این موضوع در رسانههای عمومی انجام داده.
آقای میر میگوید تحقیقات در جوامع غربی نشان داده که "ازدواج میتواند مانند مانعی برای زنان در برابر خودکشی عمل کند."
بنابرین افراد متاهل کمتر ممکن است دست به خودکشی بزنند – برای مثال مطالعات نشان میدهد که در آمریکا و استرالیا آمار خودکشی در بین افراد متاهلی به یک بازه سنی مشخص تعلق دارند، کمتر از دیگر افراد در همان بازه سنی است.
اما واضح است که هند از این قانون کلی تبعیت نمیکند.
برای مثال، در سال ۲۰۱۱ حدود ۷۰ درصد خودکشیها در میان افراد متاهل رخ داده - ۷۰.۶ درصد مردان و ۶۷ درصد زنان.
بر اساس نتایجِ تحقیقی که در سال ۲۰۱۲ در مجله پزشکی لنست منتشر شد، آمار خودکشی بین زنان ۱۵ سال به بالا در هند و چین تقریبا برابر با یکدیگر و بیش از دو و نیم برابر کشورهایی است که درآمد سرانه بالایی دارند.
جمعی از زنان متاهل در این تحقیق همکاری داشتهاند .پیتر میر، نویسنده کتاب "خودکشی و جامعه در هند"، و دلا استین، همکار او در این پروژه تحقیقاتی، به این نتیجه رسیدهاند که "عموما احتمال خودکشی در یکی دو دهه اول ازدواج بیشتر است، یعنی در میان افراد ۳۰ تا ۴۵ ساله."
"نتایج مطالعات ما نشان میدهد که میزان خودکشیِ زنان در این محدوده سنی با سطحِ سواد زنان، دسترسی به رسانهها و عضویت در خانوادههای خانواده کمجمعیت، که همگی شاید شاخصهای توانمندی زنان باشند، رابطه مستقیم دارد."
این محققین در عین حال میگویند که آمار خودکشی بین زنان خانهدار در ایالتهای "سنتیتر" هند، یعنی مناطقی که خانوادههای پرجمعیتتری دارند و دسترسی به اقوام دورتر راحتتر است، از همه جا کمتر است. این آمار در ایالتهایی که ساکنان خانهها تنها شامل هسته اصلی میشود افزایش مییابد. (مرگ و میر ناشی از مسائل مربوط به جهیزیه قتل قلمداد میشود.)
- تغییر در انتظارات
آقای میر میگوید آمار بالای خودکشی در بین زنان خانهدار به تغییراتی مربوط است که در حال حاضر در جامعه هند جریان دارد و دارد بنیان خانواده را دستخوش تغییر میکند.
"من معتقدم که یکی از عوامل اصلی بروز این پدیده تغییر انتظارت در قبال نقشهای اجتماعی است، مخصوصا در مسائل مربوط به ازدواج."
اختلافات میان والدین و همسر، و "رابطه مادرشوهران کمسواد و عروسان باسوادتر و نافرمانبر" از جمله مسائل تنشزا است.طبق تحقیقی که توسط جوان مولر انجام گرفته، خانمی تحصیل کرده، بیش از آنکه بخواهد به زندگی با خانواده شوهرش ادامه دهد، مایل است همسرش را وادار کند که از خانوادهاش جدا شود تا خانوادهای مستقل تشکیل دهند.
دکتر ویکرام پاتل، روانپزشک برجستهای که در ایالت گوا ساکن است و در مدرسه بهداشت و طب استوایی لندن تدریس میکند، و در تحقیق منتشر شده در لنست با پیتر میر همکاری کرده بود، معتقد است که آمار بالای خودکشیِ زنان را میتوان به درد دوگانه "جنسیت و تبعیض" نسبت داد.
او میگوید "بسیاری از زنان چارهای جز تن دادن به ازدواج اجباری ندارند. آنها آرزوها و انتظاراتی دارند، اما اغلب از طرف شوهرانشان حمایت نمیشوند. بعضی وقتها والدینشان هم حمایتی از آنها نمیکنند. آنها در محیط و ساختار اجتماعی انعطافناپذیری گیر کردهاند."
"نبود یک رابطه عاشقانه، وفادارنه و پراحساس بین زن و شوهر میتواند به چنین اتفاقات ناگواری بیانجامد."
کمبود مشاور و تسهیلات پزشکی برای بیماران افسرده اوضاع را وخیمتر میکند. از طرفی دیگر، "بیماری روانی" در این جامعه ننگ محسوب میشود.
حالا پرسش بعدی: چرا رسانهها در هند از پرداختن به آمار فزاینده خودکشیِ زنان خانه دار سر باز میزنند، در حالی که آمار مربوط به خودکشی کشاورزان را آن طور که باید پوشش میدهند؟
کشف نقض تخنیکی ازطرف یک طفل 10ساله: منبع : BBC
پسربچۀ فنلاندی برای یافتن اشکال امنیتی اینستاگرام ده هزار دلار گرفت
یک پسربچه ده ساله فنلاندی، یک اشکال امنیتی در شبکه اجتماعی اینستاگرام را یافته و بابت آن ده هزار دلار جایزه گرفته است.
این پسر که تا سه سال دیگر حق پیوستن به این شبکه اجتماعی را ندارد، متوجه اشکالی شد که با آن میتوانست اظهارنظرهای دیگران را پاک کند.
فیسبوک که مالک اینستاگرام است، گفته است پس از آن که در جریان این اشکال نرمافزاری قرار گرفته، آن را "سریعا" برطرف کرده است.
فیسبوک به یانی، این پسر ده ساله برای پیدا کردن این اشکال نرمافزاری، ده هزار دلار پرداخت کرده است.
متخصصان امنیتی اینستاگرام برای این که یانی این نقص فنی را ثابت کند، برای او یک شناسه آزمایشی درست کردند و او این اشکال امنیتی را به آنها نشان داد.
یانی که اهل هلسینکی است، به یک روزنامه فنلاندی گفته است که میخواهد با این پول، یک دوچرخه جدید، لوازم فوتبال و برای برادرانش کامپیوتر بخرد.
اختراع تمیم عیسی زاده بغلانی محصل کمپیوترساینس دانشکدۀ بلخ
نرمافزار مخترع بغلانی به مرحلۀ چهار بهترین دستاورد دنیا راه یافت
13 ثور|اردیبهشت 1395
تمیم عیسیزاده مخترع جوان بغلانی توانسته با طراحی و راهاندازی یک نرمافزار اطلاعاتی، آموزگاران مکتبها را با خانوادۀ دانشآموزان پیوند زده و آنها را در جریان تمامی فعالیتهای روزمرۀ فرزندشان قرار دهد.
او طرحش را در رقابتهای فناوری معلوماتی جهان در ایالات متحده آمریکا معرفی کرد و با گذشتن از چندین مرحله موفق شد در میان 1200 طرح ارایه شده، به مرحلۀ نیمهنهایی بهترین دستاورد جهان راه یافت.
تمیم عیسیزاده در گفتوگویی با سلاموطندار میگوید که ایدۀ این طرح هنگامی به ذهنش رسید که یکی از شهروندان بغلانی گلایه کرد که فرزندش را به مکتب میفرستد؛ اما او به عوض رفتن به مکتب به جای دیگری میرود و آنان نیز آگاه نمیشوند.
این نرمافزار قادر است تا تمامی محاسبات حاضری، امتیازها و فعالیتهای روزمرۀ دانشآموزان را همزمان از سوی استادان دریافت کند و روزوار، هفتهوار و یا ماهوار در اختیار والدین دانشآموزان قرار دهد.
عیسیزاده میگوید که برای جلب حمایتهای بیشتر از خلاقیتهای کامپیوتریاش، با رییس جمهور کشور دیدار کرده و توانسته است حمایت سران حکومت وحدت ملی را برای اجرایی کردن این طرح کسب کند.
تمیم عیسیزاده 22 سال عمر دارد و دانشجوی سال چهارم دانشکدۀ کمپیوترساینس دانشگاه ولایت بلخ میباشد. این جوان مخترع امیدوار است که با عملی شدن این طرح، خانوادهها بتوانند فرزندانشان را زیر نظارت دقیق قرار داده و از تمامی اعمال و رفتار آنها در داخل و خارج مکتب آگاه شوند.
دردحال خانم جوانا درگزارش بی بی سی
'من بدون رحم و مهبل فوقانی متولد شدم'
- 30 آوریل 2016 - 11 اردیبهشت 1395
جوآنا جیانولی، ۲۷ ساله، از بدو تولد بدون رحم، گردن رحم و مهبل فوقانی متولد شده است. در این گزارش، او از چالشهایی که این بیماری مادرزاد برای او به وجود آورده میگوید - نقص عضوی که از هر ۵۰۰۰ زن در جهان فقط گریبانگیرِ یک نفر میشود.
اولین بار که قضیه را از دکتر شنیدیم، پدرم سعی میکرد به روی خودش نیاورد. اما برعکس مادرم نتوانست با این اتفاق کنار بیاید و از آن موقع تا کنون که ده سال میگذرد، خود را به خاطر نقص عضو من ملامت میکند. دیدن مادرم در آن وضعیت واقعا ناراحت کننده بود.
پنج سال اول، خیلی راجع به این قضیه صحبت نمیکردیم. خود من که اصلا در توانم نبود چیزی درباره آن بگویم. مادرم فکر میکرد که حتما در دورانی که من را حامله بوده، خطایی مرتکب شده است و من به او میگفتم اشتباه از طرف او نبوده و این نقص عضو ارثی است.
این وضعیت مثل لکه ننگی روی پیشانی من نشسته است. دردناکترین قسمت داستان آنجا بود که نامزد قبلیام وقتی از قضیه خبردار شد، ترکم کرد.
۲۱ سالم بود که نامزد شدم. آن موقع در آتن زندگی میکردم. وقتی قضیه را برای نامزدم تعریف کردم، با من به هم زد. اما این داستان مربوط به گذشته است و الان نسبت به آن موقع احساس بهتری دارم.
خوشبختانه، در پنج سال اخیر رابطه عاشقانه خوبی با دوستپسر جدیدم داشتهام که تا حالا پایدار مانده. او از اول میدانست که من این نقص را دارم، اما خودش انتخاب کرد که با من بماند.
میداند که ممکن است هیچوقت بچهدار نشویم، اما با این قضیه کنار آمده است. من هم کنار آمده ام. احساس میکنم یکی از خوشبختترین آدمها هستم.
۱۴ سالم شده بود اما عادت ماهانهام هنوز شروع نشده بود، برای همین مادرم من را پیش پزشک خانوادگیمان برد. اما دکتر من را معاینه نکرد، چون نمیخواست به قسمتهای خصوصی بدنم دست بزند.
برای همین وقتی شانزده ساله شدم، من را به بیمارستانی فرستاد که میتوانستند معاینهام کنند. آنجا بود که تشخیص دادند که مشکل من سندرم روکیتانسکی است و چون بدون مهبل متولد شده بودم، دکترها تصمیم گرفتند یک مهبل جدید برایم بسازند که بتوانم رابطه جنسی داشته باشم.
همه چیز خوب پیش رفت - واقعا خوب پیش رفت. دو هفته در بیمارستان بستری بودم که بهبود پیدا کنم. پس از بازگشت به خانه، باید حدود سه ماه را در تخت میماندم - اجازه نداشتم بلند شوم.
تمرینهایی مخصوصی میکردم که به باز شدن بیشتر راه مهبل بیانجامد. اولین نشانه بیماری این است که دچار "آمنوره" (یکی از اختلالات قاعدگی) باشی. یعنی به صورت غیرمعمول، خونریزی نداشته باشی. علاوه بر این رابطه جنسی هم نمیتوانی داشته باشی.
به همین دلیل بود که مجبور شدم در ۱۷ سالگی جراحی کنم. دکترها یک مهبل تازه برایم کار گذاشتند. مهبل تازهای که دکترها گذاشته بودند تنگ و کوچک بود و هنگام سکس، درد زیادی داشتم.
موقع تمرین هم مجبور بودم به پرینهام (محدوده میان منطقه تناسلی و مقعد) فشار بیاورم تا بیشتر باز شود. پرینه قسمتی از پوست یا بافت زیر مهبل است و دکترها مجبور شده بودند، قسمت بیشتری از آن را ببرند که راه ورود به مهبل باز بشود.
بعد از این دوره، از لحاظ جسمی حالم خوب بود، ولی از لحاظ روحی نه. انگار باری بر دوشم بود که هیچ وقت نمیتوانستم از شرش خلاص شوم. دوستپسرهایی داشتم که سر این قضیه مرا آزار و اذیت روحی میکردند.
برای سالها نتوانستم یک رابطه احساسی پایدار داشته باشم. وضعیت غیر قابل تحملی بود که هیچوقت از یادم نمیرود.
شادیت را سلب و روحیهات را خراب میکند و فرصتهایی را که میتواند منجر به یک رابطه عشقی خوب و پایدار شود، از تو میرباید. تو را از درون تهی میکند و هیچ چیز جز خشم، شرمساری و احساس گناه برایت باقی نمیگذارد.
___________________________________________________________________________________________
سندرم روکیتانسکی چیست؟
- بیماریای است مادرزاد در زنان، که به واسطه آن فرد بدون رحم، گردن رحم و مهبل فوقانی متولد میشود و یا این اعضا به صورت ناقص در او شکل میگیرند.
- دختران مبتلا به این سندرم، کماکان تخمدان و مهبل دارند و با افزایش سن، مانند افراد عادی سینههای زنانه پیدا میکنند و مو در اطراف آلت تناسلیشان میروید.
- نخستین نشانه سندرم این است که دختر به عادت ماهانه دچار نمیشود. همچنین داشتن روابط جنسی برای او، از آنجا که مهبل کمعمقتر از حد طبیعی است، میتواند سخت باشد.
منبع: خدمات بهداشت عمومی بریتانیا
___________________________________________________________________________________________
پس از آن نیز همچنان بر من سخت میگذشت. تحمل روحی و روانی قضیه برایم واقعا سخت بود.
ده سال از آن زمان گذشته است. هنوز هم احساس خوبی ندارم اما دیگر از قضیه احساس شرمساری نمیکنم. راهی طولانی را پشت سر گذاشتهام و فهمیدهام که نمیتوانم تغییری در شرایطم ایجاد کنم. باید با آن کنار بیایم و به زندگی ادامه بدهم.
آن چند سال اول، احساس بیارزشی میکردم. الان هم گاهی این احساس سراغم میآید. کسی که تباه شده و ارزش دوست داشتن ندارد. سالها، مثل یک روح گمشده سرگردان بودم. زندگیم را نابود کرده بود و سختترین شرایط را تجربه کردم. بارها با افسردگی، اضطراب و وحشت، هر چیزی که اسمش را بگذارید، دست و پنجه نرم کردم.
اما این اتفاق درسی به من آموخت. با اینکه به خدا اعتقاد ندارم، اما معتقدم که این ندایی بود که مرا از خواب غفلت بیدار کرد و یاد داد که: در هر امری حکمتی هست.
من دوباره متولد شدم. این اتفاق به من زندگی دوباره، یک هویت تازه بخشید و مسیر زندگی من را تغییر داد. تا پیش از این قضیه، من یک نوجوان معمولی با فراز و نشیبهای عادی در زندگی بودم. اما این اتفاق باعث شد که واقعا به بلوغ فکری برسم و به سرعت از نظر عقلی رشد کنم. خود را ممنون این اتفاق میدانم.
این اتفاق از من یک شخصیت واقعی ساخت. باعث شد بیشتر در لحظه زندگی کنم و خیلی دنبال برنامه برای آینده نباشم، چون معلوم نیست تا کی زنده خواهم بود.
افراد کمی از این نقص من خبر دارند. میخواستم به عنوان یک راز آن را نگه دارم اما مادرم به اعضای خانواده گفت. خیلی تجربه جالبی نبود، چون مردم شروع میکنند به دلسوزی.
من نمیخواهم مردم برایم تاسف بخورند. نه قرار است بمیرم و نه خطری من را تهدید میکند. این نگاه دلسوزانه مردم، باعث میشد بیشتر غصه بخورم.
در آتن نمیتوانستم خیلی راجع به قضیه صحبت کنم چون مردم آنجا - و در کل مردم یونان - واقعا خیلی بسته و متحجرانه به قضایا نگاه میکنند، تا حدی که گاهی فکر میکردم در قرون وسطی زندگی میکنم.
در یونان هیچ گروهی که از شما حمایت بکند، وجود نداشت. نمیتوانستم راجع به این قضیه با هیچ کس صحبت کنم، در صورتی که به شدت احتیاج داشتم این کار را بکنم. این قضیه برای بیشتر زنانی که با این سندرم زاده شدهاند مایه ننگ است. دو زن را پیدا کرده بودم که با آنها راجع به آن صحبت کنم، اما آنها هم پس از مدتی ناپدید شدند، چون این قضیه را ننگ میدانستند.
من واقعا دوست دارم مادر شوم، و برایم فرقی نمیکند، مادر ناتنی بچه باشم یا مادر تنی او. مادر لزوما کسی نیست که بچه را به دنیا میآورد، بلکه کسی است که از بچه مراقبت میکند.
الان خیلی به مادر شدن فکر نمیکنم اما شاید در آینده بچه بیاورم. من بچهها را دوست دارم، حالا میبینیم.
حرف زدن راجع به این قضیه احساس آزادی به من میدهد. دوست دارم از تمامی زنانی که این مشکل را دارند حمایت کنم، چون تجربهاش کردهام و میدانم چه سختیهایی را پشت سر میگذارند. خیلی از این زنان دست به خودکشی زدهاند. واقعا میتواند شما را افسرده کند.
علاقه به کمک به زنانی که از این سندرم رنج میبرند، باعث شده من از قبل شجاعتر و قدرتمندتر شوم. اگر ما به یکدیگر کمک نکنیم، چه کسی کمک خواهد کرد؟ صحبت کردن راجع به این قضیه به من قدرت میدهد
دلایل مسمو میت شاگردان مکا تب
'مسمومیت' دانشآموزان افغان؛ معمای چند مجهولی
- 15 مهٔ 2013 - 25 اردیبهشت 1392
در ۲۱ مارس ۱۹۸۳ شصت و شش دختر دانشآموز در یک مکتب متوسطه در کرانه باختری رود اردن به دلیل ناخوشی جمعی به بیمارستان منتقل شدند. علایم ناخوشی در این دختران، سرگیجه، تهوع شدید و احساس ضعف بود. این رویداد در مکاتب دیگری هم روی داد و ظرف ده روز بیش از هفتصد دختر دانشآموز در کرانه باختری، به دلیل ناخوشی مشابهای در بیمارستان بستری شدند.
این موضوع تبدیل به جنجالی پیچیده میان فلسطینیها و حکومت اسراییل شد که در آن زمان کنترل کرانه باختری را در دست داشت. فلسطینیها، شهرکنشینهای اسرائیلی را متهم میکردند که دخترانشان را مسموم کردهاند.
با اینحال، تحقیقات رسمی دولت اسراییل، سازمان صحی جهان، صلیب سرخ و تیمهای پزشکی که ایالات متحده به منظور تحقیق به کرانه باختری فرستاد، هیچ نشانهای از وجود ترکیبات سمی در دانشآموزان نیافت.
این متخصصان، برخلاف باور عمومی میان فلسطینیها، ناخوشی دختران را ناشی از عوامل روانی و هیستریای جمعی اعلام کردند. یک ناظر خارجی به گزارشگر نشریه کریسشن ساینس مونیتور گفته بود: "تنها سمی که میتوانید پیدا کنید، مسمومیت فضای سیاسیست."
'مسمومیت' دختران افغان
در نزدیک به چهار سال گذشته بیش از دو هزار دختر دانشآموز افغان نیز در دهها مورد جداگانه دچار ناخوشی جمعی شدهاند که در رسانههای داخلی و بینالمللی "مسمومیت" گزارش شده است.
ریاست جمهوری افغانستان، تقریبا بدون استثناء مسول تمام این واقعات را "دشمنان صلح و ثبات" اعلام کرده است. اخیرا فاروق وردک، وزیر معارف افغانستان هم تهدید کرد که اگر دانشآموزی بگوید مسموم شده و بیمارستان آنرا به اثبات نرساند، او دانش آموز و مدیران مکتب را مجازات خواهد کرد.
اما این تهدید هم کارگر نیفتاد. به تازگی بیش از ۱۵۰ دختر دانشآموز در مکتب خراسان در شهر مزار شریف به دلیل ناخوشی جمعی به بیمارستان منتقل شدند.
نکته غیرقابل توضیح این است که تکرار این واقعات در چهار سال گذشته ظاهرا نتوانسته است مقامات حکومت افغانستان را متقاعد کند که در این زمینه جدیتی بیش از اتخاذ موضعهای کلیشهای و مبهم نشان بدهند.
نکته غیرقابل توضیح این است که تکرار این واقعات در چهار سال گذشته ظاهرا نتوانسته است مقامات حکومت افغانستان را متقاعد کند که در این زمینه جدیتی بیش از اتخاذ موضعهای کلیشهای و مبهم نشان بدهند
گزارشهای رسانههای خارجی حاکی از آن است که وزارت صحت افغانستان همراه با سازمان صحی جهان تحقیقات گستردهای را در مورد ناخوشی جمعی دختران دانشآموز صورت داده است. هیچ کدام از این تحقیقات اما تاکنون اثری از ترکیبات سمی را در نمونههای خون و ادرار دانشآموزان نیافته است.
برخی کارشناسان حتی میگویند اصولا ناممکن است ترکیب سمی به وجود آید که اثری از خود در وجود مسموم شدگان باقی نگذارد و اینکه گروه طالبان چنین امکاناتی را در اختیار ندارد.
مقامات صحی و مسئولان وزارت معارف افغانستان، سازمان صحی جهان در این کشور و ناتو به طور ضمنی به احتمال هیستریای جمعی به عنوان یکی از عوامل ناخوشی دختران اشاره کرده اند. اما ریاست جمهوری افغانستان تاکنون بدون ارائه دلایل و شواهدی این واقعات را ناشی از “مسمومیت” میداند و عاملان آن را “دشمنان صلح و ثبات” میخواند.
حتی ریاست امنیت ملی افغانستان در سال گذشته پانزده نفر از جمله دو دختر دانشآموز ۱۷ و ۱۸ ساله را به اتهام دست داشتن در مسمومیت دختران مکاتب بازداشت کرد.
گزارشگر مجله تایمز مینویسد که این نهاد حتی تصاویر ویدیویی از اعترافات این افراد را هم در اختیار رسانهها قرار داد؛ اعترافاتی که مسئولان نهادهای مدافع حقوق بشر با تکیه بر مصاحبههایشان با چند تن از این دستگیرشدگان میگویند به احتمال زیاد اجباری و تحت شکنجه بوده است.
دیگر سازمانها و نهادها نیز تاکنون از اعلام رسمی و روشن اینکه ناخوشی دختران افغان دلیل روانی دارد، خودداری میکنند.
با اینحال ریشه ذهنی داشتن ناخوشی این کودکان به این معنا نیست که آنها تظاهر به بیماری میکنند. علائمی مثل سرگیجه، تهوع، استفراغ، لرزش و غیره، علائمی واقعی هستند. خطر آسیب روانی که هیستریای جمعی میتواند به کودکان افغان وارد کند، به هیچ وجه کمتر از خطر مسمومیت با ترکیبات زهری واقعی نیست.
مسمومیت سیاسی؟
رابرت بارتولومیو، یک مختصص روانشناس اجتماعی به ای اف پی گفت ناخوشی دختران دانشآموز افغان "تمام مشخصههای ناخوشی روانی جمعی یا هیستریای جمعی را دارد."
ابهام در موضع حکومت، از جمله ربط دادن واقعات ناخوشی دختران به "دشمن" میتواند نگرانیهای اجتماعی و در نتیجه دلهره و اضطراب دختران دانشآموز را به شدت افزایش دهد. فضای مسموم سیاسی کنونی در واقع ذهن دانشآموزان افغان را بیش از پیش تحت تاثیر القائات ذهنی قرار میدهد و آنها را نسبت به صدمات روحی و روانی آسیبپذیرتر میکند.
آقای بارتولومیو که بیش از ۶۰۰ نمونه هیستریای جمعی میان دانشآموزان مکاتب را از سال ۱۵۶۶ میلادی تاکنون مطالعه کرده، میگوید "ناخوشی جمعی دختران مکاتب افغانستان با الگوی نمونههای مطالعه شده مطابقت میکند."
این روانشناس اجتماعی ناخوشی دختران افغان را با نمونههای دیگری از همین واقعات در مناطق جنگزده، ازجمله در کرانه باختری در سال ۱۹۸۳، در گرجستان در سال ۱۹۸۹ و در کوزوو در سال ۱۹۹۰ مقایسه میکند. او میگوید ناخوشی دختران افغان میتواند مرتبط با نگرانیهای گسترده اجتماعی از بازگشت طالبان باشد.
تحقیقات پزشکی و روانشناسی ثابت کرده که دلهره و اضطراب میتواند در بروز افسردگی جدی و اختلالات رفتاری و نیز هیستریای فردی و جمعی نقش مهمی داشته باشد.
سازمان صحی جهان در افغانستان در پاسخ به مکاتبهای با روزنامه دیلی تلگراف در سال ۲۰۱۲ تایید کرد که آزمایشات آنها اثری از سم را در دختران دانشآموز نیافته است. با اتکاء به این گزارشها و تاییدهای ضمنی مقامات افغان، میتوان نتیجه گرفت که احتمال وجود عامل روانی در ناخوشی دختران بسیار بیشتر از مسمومیت توسط ترکیبات زهریست.
این امر ضرورت جدی انجام تحقیقات مستقل از سوی نهادهای متخصص و یا حداقل توصیه حکومت افغانستان به سازمان صحی جهان برای انتشار رسمی نتایج تحقیقاتشان را بیش از پیش برجسته میسازد.
ابهام در موضع حکومت، از جمله ربط دادن واقعات ناخوشی دختران به "دشمن" میتواند نگرانیهای اجتماعی و در نتیجه دلهره و اضطراب دختران دانشآموز را افزایش دهد. دلهره ناشی از این واقعات ذهن کودکان افغان را بیش از پیش تحت تاثیر قرار میدهد و آنها را نسبت به صدمات روحی و روانی آسیبپذیرتر میکند.
{ پایان}
روانشناختی جامعه
ژنتیک، محیط یا هر دو؟ کدامیک در وقوع جرم موثرند؟
سمیه رستمیان پژوهشگر در دانشگاه لیدن، هلند
******************
خبر هولناکی که اخیرا در رسانههای ایران و افغانستان منتشر شد، همگان را به حیرت فرو برد. دختر شش سالهای به طرز فجیعی به قتل رسید و پسر نوجوانی
متهم به انجام چنین جنایتی است.
این فاجعه انسانی اولین و آخرین جنایت هولناک نبوده و نیست اما زنگ خطری است تا جوامع را وادار کند به بررسی دقیقتر دلایل جرم و انگیزه مجرمان بپردازند و بر اساس آن قانون وضع کنند. پاسخ به پرسشهایی از این قبیل که در وضع قانون و اعمال مجازات تا چه اندازه باید به خصوصیات فردی مجرم توجه کرد و آیا همه افراد در برابر قانون یکسانند و باید به طریق مشابهی مجازات شوند، میتواند به درک بهتر عوامل بروز جرم، پیشگیری از وقوع آن و نهایتا وضع قانون و اعمال مجازات مناسب کمک کند
.جرم یا بزه به رفتاری اطلاق میشود که قانون را نقض کرده و مجازات در پی دارد. قانون و مجازاتی که برای نقض آن در نظر گرفته میشود، در ادیان، فرهنگ ها و کشورهای گوناگون متفاوت است. اولین نشانههای قانونگذاری در تمدن بشری به چندهزار سال پیش از میلاد مسیح برمیگردد
.اورنامو پادشاه سومریان و حمورابی پادشاه بابلیان از اولین فرمانروایان دوران باستان بودند که به گردآوری و وضع قوانین مدون پرداختند. از دیگر قوانین مدون قدیمی میتوان به قوانین ادیان ابراهیمی اشاره کرد. در قوانین تمدنهای باستانی و ادیان ابراهیمی به جنسیت، سن، طبقه اجتماعی و برخی خصوصیات فردی دیگر در اعمال مجازات توجه شده است
.با این وجود اغلب قوانین برای اعمال مجرمانه، براین اساس وضع شدهاند که انسان موجودی دارای اراده است و بر رفتارهای خود تسلط داشته و عامدانه دست به جرم و جنایت میزند. این باور که "تصمیم فرد" مهمترین دلیل وقوع جرم است و بهترین راه جلوگیری از وقوع جرم، وضع قوانین سختگیرانه و مجازات مجرمان است، تا چند دهه پیش همچنان معتبر بود، گرچه گاهی استثنائاتی نیز در این باره دیده میشد
.اما از چند دهه پیش و با توجه به پیشرفتهای قابل توجه در علوم زیستی و پزشکی، مشخص شده که تنها تصمیم و اراده افراد، باعث وقوع جرم و جنایت نمیشود بلکه عوامل ژنتیکی و فیزیولوژیک نیز در بروز رفتارهای مجرمانه موثرند. درواقع، ژنتیک، محیط و تعامل بین این دو رفتار را شکل میدهند
.رفتار پاسخ موجود زنده به محرک محیطی و واکنشی در برابر کنش بیرونی است. پاسخ به محرکهای بیرونی در تمامی موجودات دیده میشود اما در انسان بسیار پیچیدهتر است. دلیل این پیچیدگی، مغز تکامل یافته انسان است که قدرت تجزیه و تحلیل اتفاقات بیرونی را دارد. برای درک بهتر از دلایل وقوع جرم و بروز رفتار بزهکارانه باید به بررسی سه عامل ژنتیک، محیط و اثر متقابل ژنتیک و محیط پرداخت
.ژنتیک
گرچه "گرگور مندل" علم ژنتیک را در حدود دو قرن پیش بنا نهاد، اما از زمان درک اثر ژنها بر رفتار انسان مدت چندانی نمیگذرد. هر فرد دارای ژنهایی است که از والدین به ارث برده، که نه تنها تعیین کننده خصوصیات ظاهری بلکه خصوصیات رفتاری اوست. در حال حاضر مطالعات زیادی در زمینه نقش ژنتیک در بروز رفتارهای مجرمانه و ضداجتماعی صورت میگیرد. نتایج برخی از این قبیل مطالعات نشان میدهد که وجود یا عدم وجود برخی ژنها با رفتارهای تهاجمی، ضداجتماعی و خشونت آمیز ربط دارد
. این ژنها میتوانند باعث بروز رفتارهای تبهکارانه و خشونتبار شوند. به عنوان مثال میتوان به جهش ژنتیکی (تغییر ژنتیکی که قادر است صفات افراد یک گونه را تغییر دهد) در ژن آنزیم منوآمین اکسیداز اشاره کرد. منوآمین اکسیداز نوعی آنزیم است که تغییر در میزان ترشح آن، به علت نقص ژنتیکی، میتواند به تغییر میزان پیامرسانهای عصبی مانند سروتونین و دوپامین در مغز و نتیجتا بروز افسردگی، پرخاشگری، توهم، رفتارهای ضداجتماعی و سوء مصرف مواد منجر شده و احتمال رفتارهای مجرمانه را افزایش دهد
.در انسان دو نوع منوآمین اکسیداز نوع آ و ب وجود دارد. در تحقیقاتی که بر روی مجرمان خطرناک صورت گرفته، مشخص شده درصد قابل توجهی دچار اختلال در ژن منوآمین اکسیداز نوع آ هستند. از این رو به این ژن نام "ژن جنگجو" دادهاند
.محیط
ژنتیک قطعا تنها عامل رفتارهای مجرمانه نیست. درصد بزرگی از بزهکاران دارای ژنهایی که به رفتارهای مجرمانه ربط دارند نیستند و محیط باعث بروز رفتارهای خشونت آمیز در آنها می شود. خانواده، اجتماع و اقتصاد از مهمترین عوامل محیطی رفتارهای مجرمانه هستند. خانواده به عنوان اولین عرصه پرورش، مهمترین عامل شکل دهنده رفتارهای فردی و اجتماعی است. تربیت نامناسب خانوادگی، سطح تحصیلات پایین والدین، عدم آگاهی به روش رفتار با کودکان و نوجوانان شانس رفتارهای تبهکارانه را افزایش میدهد
. اجتماع نیز عامل تعیین کننده رفتار افراد است. زندگی در محیطهای جرمخیز، فقر فرهنگی جامعه، عدم دسترسی به آگاهی عمومی و عدم دسترسی به تحصیلات مناسب از جمله عوامل موثر بر شکل گیری رفتارهای خشن و مجرمانه است
.اقتصاد عامل دیگری است که تعیین کننده رفتارهای ناهنجار در جامعه است. مشکلات اقتصادی، بیکاری، سطح پایین دستمزد و به تبع آنها فقر عوامل مهمی در افزایش میزان جرم و جنایت در جوامع انسانی هستند
.اثر متقابل ژنتیک و محیط
یک یا هر دوعامل محیط و ژنتیک میتوانند باعث بروز رفتارهای مجرمانه، ضد اجتماعی وغیراخلاقی شوند. اما از تعامل این دو و اثر متقابلی که بر روی هم میگذارند، نباید غافل شد. تحقیقات نشان دادهاند برخی افرادی که از نظر ژنتیکی بسیار مستعد جرم و جنایت بودهاند شهروندانی قاعدهمند و اهل صلح بودهاند که مرتکب هیچ جرمی در زندگی نشدهاند
با اینکه اختلالات ژنتیکی و عوامل محیطی میتوانند ریسک ابتلا به رفتارهای مجرمانه را افزایش دهند اما تعدیل مشکلات ذهنی و روانی با رواندرمانی و سایر درمانهای روانپزشکی، تعدیل عوامل جرمزای محیطی، آموزش صحیح والدین و آگاه سازی آنان به روشهای تربیتی، فراهم کردن امکان تحصیل رایگان، بهبود وضعیت معیشتی افراد، اشتغال و بهبود سطح اقتصاد جامعه میتوانند از وقوع جرم در جامعه بکاهند
قوانین موجود در جوامع کنونی خصوصیات فردی بزهکاران را تا حد زیادی نادیده گرفته و اغلب مجرمان را بدون توجه به این تفاوتها مجازات میکند. توجه به عوامل ژنتیکی و محیطی و اثر متقابل این دو بر یکدیگر، باید در وضع قانون و اعمال آن درنظر گرفته شوند. برخی مجرمان جرمهای سبک قادرند جرمهای سنگینتری مرتکب شوند و برخی مجرمان جرمهای سنگین قابلیت اصلاح و بازگشت به دامان جامعه را دارند. پیشرفت در علم ژنتیک و فیزیولوژی، انقلابی در درک ما ار رفتارهای خشونتبار ایجاد کرده است. این یافتهها میتوانند به راهکارهای جدید برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح قوانین جزا و مجازات مجرمان بینجامد
پا یان
.
تجربۀ جدید درعلم پزشکی
درد امراض 'خیالی' کاملا واقعی است
- 18 آوریل 2016 - 30 فروردین 1395
چگونه میتوان به یک بیمار توضیح داد که فلج، نابینایی یا تشنج او "همه در ذهنش می گذرند؟"
همانطور که سوزان اُسالیوان پزشک متخصص اعصاب توضیح میدهد، افکار و احساسات میتوانند بدن را به شکلی اسرار آمیز - که به اندازه بیماریهای جسمی نگرانکننده است- تحت تاثیر قرار دهند.
دکتر اُسالیوان پس از پایان تحصیلات و شروع کار پزشکی، با بیماری به نام ایوون آشنا شد که امراض او هیچ شباهتی با آنچه که دکتر اُسالیوان در دانشگاه فرا گرفته بود نداشت.
از قرار معلوم همکار ایوون که در یک سوپرمارکت کار میکرد، یک روز تصادفی هنگام تمیز کردن یخچالها به صورت ایوون اسپری شیشهپاککن پاشیده بود. ایوون صورت خود را شسته و آن روز را استراحت کرده بود به این امید که به مرور سوزش چشمهایش برطرف شود. اما وقتی از خواب بیدار شده بود به زحمت می دید و ظرف ۲۴ ساعت وضعیتی پیدا کرد که شب و روز را تشخیص نمیداد.
پس از شش ماه آزمایش و بررسی، پزشکان هیچ مشکلی در چشمهای ایوون نیافتند و او را به بخش بیماریهای اعصاب معرفی کردند که دکتر اُسالیوان در آنجا کار میکرد. آزمایشها نشان میداد که چشمان بیمار به اشیا و اشکال واکنش نشان میدهند ولی ایوون تکرار میکرد که در تاریکی مطلق به سر میبرد.
برخی از همکاران دکتر اُسالیوان معتقد بودند ایون شاید به خاطر شکایت و دریافت غرامت این نقش را بازی میکند. ولی دکتر اُسالیوان مطمئن نبود.
او در کتاب خود با عنوان "همه چیز در ذهن شماست" می نویسد: "من برای ایوون متاثر بودم ولی واقعا فکر نمیکردم او نابینا شده است."
دکتر اُسالیوان اکنون در این زمینه شناخت بیشتری دارد. او در یکی از بیمارستانهای لندن متخصص امراض روان-تنی (psychosomatic) است.
او افرادی را معالجه کرده که از کمر به پایین کاملا فلج بودند یا چنان انقباضی در انگشتان داشتند که دستشان مثل چنگالی خشک بود یا بدون سوند نمیتوانستند مثانه خود را تخلیه کنند. اما آزمایشهای پزشکی نشان میداد که هیچیک از این افراد مشکل جسمی نداشتند، بنابراین مشکل در ذهن آنها بود نه در جسمشان.
هر چند دکتر اُسالیوان از ابتدای کارش با مواردی مثل ایوون آشنا شد ولی توجه او به این موارد از زمانی بیشتر شد که تخصص صرع را شروع کرد. بیماران متعددی به او مراجعه میکردند که از تشنج ناتوان کننده، تکان خوردن شدید دست و پا شکایت داشتند اما آزمایشها نشان میداد که در مغز آنها هیچ نشانی از فعالیتی که باعث صرع شود وجود ندارد.
دکتر اُسالیوان این موارد را تشنج "روانزاد" توصیف میکند و می گوید: "متوجه شدم که این موارد نادر نیستند و در تحقیقات و مباحث پزشکی به آنها توجه نمیشود."
این عدم توجه باعث شد که مشکلات این بیماران تمارض تلقی شود بنابراین خیلی از آنها نحوه برخورد و تشخیص پزشکان را توهینآمیز میدانند. دکتر اُسالیوان میگوید: "اولین واکنش این دسته از بیماران این است که ثابت کنند تمارض نمیکنند چون این تصور وجود دارد که بخشی از این امراض ارادی است."
اگر باور کردن این موضوع برایتان سخت است فقط به این توجه کنید که احساسات چقدر بر بدن تاثیر دارند. دکتر اُسالیوان میگوید هر بار که میخندیم یا گریه میکنیم، هر گاه بشدت خشمگین یا اندوهگین میشویم یا وقتی صبح هر کاری میکنیم نمیتوانیم از رختخواب بلند شویم خودمان داریم مستقیما شرایط روان-تنی را تجربه میکنیم.
در واقع حدود ۳۰ درصد مراجعان به پزشک خانواده و ۵۰ درصد مراجعان به متخصص زنان ناراحتیهایی دارند که آنها را نمیتوان با دلایل جسمی توضیح داد و در نتیجه ممکن است علت روان-تنی داشته باشند.
تفاوت در این است که در اکثر افراد این حالات گذرا است ولی برای بیماران دکتر اُسالیوان این حالتها اغراقشده و مزمن هستند و ممکن است ماهها، سالها و حتی برای همیشه ادامه پیدا کنند.
دکتر اُسالیوان تاکید میکند نابینایی، خستگی مفرط، تشنج یا فلجی که منشا روانی دارند واقعا باعث ناتوانی میشوند:
"آنها واقعا معلولند. آنها از بسیاری از افراد که بیماریهای جسمی دارند، معلولترند."
یکی از این بیماران وکیلی است ساکن لندن به نام کامیلا که برایش تشخیص صرع داده بودند تا اینکه دکتر اُسالیوان توانست نشان دهد که منشا بیماری او روانزاد است.
کامیلا توضیح داد که تشنجهایش چقدر اسباب خجالت و شرمساری او میشوند:
"مردم سعی میکنند با نشستن روی بدن من، تشنج را متوقف کنند و یا برای اینکه از خفه شدن من جلوگیری کنند انگشت خود را در حلق من فرو میکنند. یک بار مردی کنار من نشست و ظاهرا میخواست کمک کند ولی موبایلم را دزدید. در بسیاری موارد مردم با موبایل از من فیلم میگیرند و با خنده دنبال کار خود میروند."
هر چه بیشتر با این بیماران و مشکلات آنها آشنا شویم بیشتر به این نتیجه می رسیم که بعید است آنها عمدا و آگاهانه خود را در معرض چنین تحقیری قرار دهند.
با این همه دکتر اُسالیوان با موارد تقلبی نیز سرو کار داشته است. یکی از آنها جودیت بود که ادعا میکرد به خاطر عوارض جانبی شیمی درمانی که سالها پیش برای درمان سرطان خون انجام داده دچار تشنج میشود.
دکتر اُسالیوان او را در بیمارستان بستری کرد تا با دوربین تشنج او را ضبط کند. یک روز غروب پرستاران جودیت را بیهوش کف اتاق پیدا میکنند. ظاهرا او چنان با شدت از روی تخت افتاده بود که دستش شکسته بود.
اما وقتی دکتر اُسالیوان فیلم را تماشا کرد متوجه شد تشنجی در کار نبوده و جودیت چند بار دست خود را محکم به دیوار کوبیده و بعد به آرامی کف اتاق دراز کشیده و برای جلب توجه پرستاران سینی غذا را روی زمین انداخته بود.
دکتر اُسالیوان با بررسی مجدد پرونده پزشکی جودیت متوجه شد که او هیچگاه به سرطان خون مبتلا نبوده و در نتیجه موضوع شیمی درمانی نیز صحت نداشته است.
هر چند چنین موارد "تصنعی" ممکن است بیاعتمادی به بیماران واقعی مثل ایوون و کامیلا را افزایش دهد ولی دکتر اُسالیوان دلسوز این افراد است. چه نوع عذاب روحی باعث میشود که فردی چنین رفتاری کند؟ حتی جودیت که سرطان خون نداشت شاید فردی مبتلا به این بیماری را از نزدیک دیده و میشناخته، تجربهای که احتمالا نتوانسته به روش دیگری برای خود حل کند و با آن کنار بیاید.
دکتر اُسالیوان میگوید:"امراض غیرواقعی یکی از جدیترین اختلالاتی است که من میشناسم."
در حال حاضر در مورد درمان امراض روان-تنی پژوهش های اندکی انجام شده ولی دکتر اُسالیوان معمولا بیماران خود را پیش روانپزشک یا روانشناسانی که رفتاردرمانی شناختی (CBT) انجام میدهند میفرستد که ممکن است بتوانند پریشانی و یا ضربه روحی را که عامل چنین بیماریهایی ابوده شناسایی کنند.
نمونههای موفق درمان این نوع بیماریها نیز وجود دارد. هر چند نمیتوان به یقین این بیماریها را به یک اتفاق خاص نسبت داد ولی به عنوان نمونه کامیلا دریافته که تشنج او ممکن است با مرگ پسر خردسالش ارتباط داشته باشد و اکنون در مسیر بهبود است.
به نظر می رسد که ایوون نیز به خاطر فشار کار، نگهداری از فرزندان و شوهری زورگو و از خودراضی به شدت زیر فشار عصبی بوده است. او به مرور توانسته با این فشارها بهتر مواجه شود و بینایی او در حال بازگشت است.
معمولا برای بیمارانی که دچار فلج یا اسپاسم عضلانی هستند فیزیوتراپی بسیار موثر است. دکتر اُسالیوان میگوید: "آنها بایددوباره یاد بگیرند چطور از پاهایشان استفاده کنند."
این کار بسیار دشواری است بخصوص اینکه تشنج ممکن است برگردد؛ "بنابراین این افراد به حمایت و اطمینان خاطر دائمی نیاز دارند."
یکی از نگرانیهای مهم دکتر اُسالیوان این است که این بیماریها در موارد زیادی غلط تشخیص داده میشوند. گاه پزشکان به منشا روانی این بیماریها توجه نمیکنند و به جای آن برای بیماران داروهای نامناسب تجویز کرده و یا حتی جراحی های زیانباری انجام میدهند.
دکتر اُسالیوان معتقد است یکی از علل این نوع تشخیص ها ممکن است ترس پزشکان باشد؛ تشخیص ندادن یک بیماری جسمی خطایی بسیار بزرگتر از تشخیص ندادن یک بیماری روانی است، در صورتیکه هر دو آنها میتوانند به یک اندازه آسیبرسان باشند:
"وقتی تشخیص صرع داده میشود به بیمار حداقل چند سال داروهای سمی میدهند اما در نهایت میپذیرند که دارو موثر نبوده است. بیمار بیماری را میپذیرد و به درمان تجویز شده عادت میکند به همین دلیل از درمان مناسب مثل روانپزشک، روانشناس و یا متخصص رفتار درمان شناختی محروم میشود."
شاید دلیل توجه دکتر اُسالیوان به این بیماریها آشنایی با ایوون در آغاز کار پزشکی بود. او میگوید در دانشکده پزشکی هیچ آموزشی در مورد بیماریهای روان-تنی وجود ندارد در صورتیکه آشنایی با این موارد باید از دانشگاه شروع شود.
او امیدوار است انتشار کتابش بتواند حداقل باعث بحث و گفتگو در این باره شود. او در عین حال به این نتیجه رسیده که شمار اندکی از بیماران راحتتر از گذشته بیماری روان-تنی را میپذیرند و از تصورهای منفی رایج در مورد این بیماریها نمیترسند:
"من امیدوارم که این به یک موضوع جدی بدل شود و مردم کمتر احساس شرم کنند."
د مو کرا سی هانگ کا نگ : از نشرات بی بی سی
مقام ارشد دولتی چین 'در میان تدابیر وسیع امنیتی' وارد هنگکنگ شد
17 مهٔ 2016 - 28 اردیبهشت 1395
ژانگ در فرودگاه هنگکنگ - گفته شده هدف از این سفر ارزیابی دیدگاه مردم هنگکنگ است
یک مقام عالیرتبه جمهوری خلق چین در میان تدابیر امنیتی شدید وارد هنگکنگ شده است.
روز سه شنبه، ۲۸ اردیبهشت (۱۷ مه)، ژانگ دجیانگ، رئیس کنگره خلق - پارلمان جمهوری خلق چین - برای دیداری سهروزه وارد هنگکنگ شد. او عالیرتبهترین مقام جمهوری خلق چین است که طی چهار سال گذشته از این سرزمین نیمه خودمختار دیدن میکند. در سال ۲۰۱۲، هو جیانتائو، رئیس جمهوری وقت چین به هنگکنگ سفر کرد.
آقای ژانگ پس از ورود به فرودگاه هنگکنگ در سخنانی کوتاه، گفت از این دیدار خرسند است و سپس بدون گفتگو با خبرنگاران فرودگاه را ترک کرد.
سفر رئیس کنگره خلق چین به هنگکنگ نخستین سفر یک مقام بلندپایه آن کشور از زمان برگزاری تظاهراتی در مورد "نیات واقعی" حکومت کمونیستی درباره آینده هنگکنگ است. این تظاهرات به خصوص در اواخر سال ۲۰۱۴ به اوج خود رسید در حالیکه تظاهرکنندگان حکومت چین را متهم میکردند که نسبت به تعهداتی که هنگام بازگشت هنگکنگ به حاکمیت جمهوری خلق چین برعهده گرفته بود عمل نکرده است.
اطراف منطقه محل اقامت ژانگ دجیانگ حصار امنیتی کشیده شده است
در سال ۱۸۹۸، بریتانیا و چین توافق کردند که هنگ کنگ، که عملا تحت تسلط بریتانیا قرار داشت، به مدت ۹۹ سال به صورت استیجاری در اختیار بریتانیا قرار داشته باشد و سپس به چین بازگردانده شود. در سال ۱۹۹۷، هنگکنگ، که به یک منطقه صنعتی پیشرفته مبدل شده و دارای نظام حکومتی دموکراتیک بود، به چین بازگردانده شد در حالیکه حکومت کمونیستی این کشور متعهد شده بود که در شرایط سیاسی و اقتصادی این سرزمین تغییر عمده داده نشود.
اگرچه ساکنان هنگکنگ در مقایسه با اهالی ساکن مناطق چین، از آزادیهای سیاسی قابل توجهی برخوردار هستند، اما در سالهای اخیر دولت مرکزی را به حرکت به سوی تحمیل اراده خود بر مردم این سرزمین و نادیده گرفتن حقوق دموکراتیک آنان منطقه متهم کردهاند. ساکنان هنگکنگ همچنین از رویکرد مقامات و کارمندان چینی اعزامی به این سرزمین ناخرسند بودهاند. یکی از طرفداران دموکراسی با پرچم هنگکنگ در زمان تسلط بریتانیا بر این سرزمین
سفر ژانگ دجیانگ به هنگکنگ تلاشی برای درک نارضایی مردم این سرزمین تلقی شده و قرار است او در جلسهای با حضور چند نماینده مخالف در پارلمان محلی شرکت کند. هدف از این اقدام، کاستن از تنش موجود بین طرفداران دموکراسی و دولت مرکزی چین است اما در این جلسه، فقط چهار نماینده طرفدار دموکراسی پارلمان هنگهنگ حضور خواهند داشت.
همچنین، برقراری تمهیدات امنیتی گسترده مانع از آن خواهد بود که در جریان این سفر، طرفداران دموکراسی بتوانند در نزدیکی محلهای حضور آقای ژانگ دست به تظاهرات بزنند. روز سهشنبه، تعداد قابل توجهی مامور پلیس در بخشی از هنگکنگ که معمولا محل تجمع طرفداران دموکراسی است مستقر شده و در اطراف محل اقامت و سخنرانی آقای ژانگ، حصار امنیتی ایجاد کرده بودند.
گفته میشود که با ناکام ماندن تظاهرات سال ۲۰۱۴ در وادار کردن حکومت مرکزی چین به انجام اصلاحات سیاسی در هنگکنگ، نسل جوان ساکنان این سرزمین امید خود به برخورداری از دموکراسی تحت حکومت حزب کمونیست را از دست میدهند. به گفته آنان، این وضعیت میتواند به بروز تنش و حتی ناآرامی در آینده منجر شود.
خاور میانه وپلان های استعماری در قرون گذشته : منبع بی بی سی
خاورمیانه در یکصد سالگی سایکس - پیکو
- 16 مهٔ 2016 - 27 اردیبهشت 1395
روز دوشنبه شانزدهم مه یکصد سال از عقد پیمانی سری میان بریتانیا و فرانسه گذشت که سرنوشت خاورمیانه را تاکنون درگیر خود کرده است، پیمانی که بسیاری از مشکلات کنونی این بخش از جهان به پای آن نوشته میشود.
معمار این پیمان سری، سر مارک سایکس، از اشراف بریتانیا، سرهنگ دوم ارتش، نماینده مجلس و از مقامهای وزارت امور خارجه بود و از فرانسه نیز فرانسوا ژرژ پیکو، سرکنسول این کشور در بیروت برای نهایی کردن مذاکرات و امضای پیمان به لندن فرستاده شد. روسیه نیز در مذاکرات منتهی به عقد پیمان شرکت داده شده و منافعش در نظر گرفته شده بود. این پیمان که با هدف نابودی امپراتوری عثمانی و تجزیه آن تدوین شد، رسماً معاهده آسیای صغیر نام گرفت، اما در تاریخ به سایکس - پیکو شهرت یافت.
پیمان سایکس - پیکو زخمی عمیق در دل عربهاست. برای درک نفرت عربها از این پیمان، شاید بتوان آن را با حس ایرانیها نسبت به قراردادهای گلستان و ترکمانچای مقایسه کرد. این عهدنامه آرزوی هفتصد ساله وحدت را بر دل عربها گذاشت و تخم تفرقهای میانشان پاشاند که اکنون از آن درختهای تنومند روییده است. بدتر از همه برای عربها، اسرائیل بود که سایکس - پیکو در دامنشان گذاشت.
نابودی عثمانی
مهار دو امپراتوری روسیه و عثمانی همواره در صدر سیاست خارجی بریتانیا بود. امپراتوری عثمانی از قرن نوزدهم رو به ضعف نهاده و تا پیش از آغاز جنگ اول جهانی، بخش عمده متصرفاتش در اروپا و تقریباً تمام اراضی تحت حاکمیتش در شمال آفریقا را از دست داده بود و پای نفوذ بریتانیا و فرانسه هم به بخشهایی از قلمروش در شرق مدیترانه باز شده بود، با این حال بخشی از سیاستمداران بریتانیایی همچنان خواهان نابودی کامل آن بودند. در سایر اروپا نیز سیاستمداران زیادی با آنان هم رأی بودند.
دولتهای اروپایی و روسیه خود را حامی همکیشان مسیحی خود در امپراتوری عثمانی میدانستند و از قرن نوزدهم به حمایت از تحرکات اقلیتهای مسیحی در این امپراتوری میپرداختند. در جنگهای پی در پی این دولتها با عثمانی و پیمانهای صلحی که پس از آنها بسته میشد، شروطی هم برای رعایت حقوق مسیحیان به عثمانی تحمیل میشد. دولتهای اروپایی عثمانی را به نقض این تعهدات متهم میکردند و به پشتیبانی از جنبشهای خودمختاری طلبانه و جدایی طلبانه در عثمانی بر میخاستند که در مقابل به سرکوب بیشتر اقلیتها در این امپراتوری میانجامید.
دستهای دیگر از سیاستمداران بریتانیایی خطر روسیه را کم از عثمانی نمیدیدند و اعتقاد داشتند که وجود این امپراتوری برای سد نفوذ روسها ضروری است. بریتانیاییها همواره بیمناک بلندپروازیهای روسیه برای دست اندازی به هند و دیگر مستعمرات و سرزمینهای تحت نفوذشان بودند. امپراتوری عثمانی از دید آنان سد محکمی در مقابل دسترسی روسها به آبهای گرم بود.
جنگ جهانی اول و قرارگرفتن روسیه در کنار بریتانیا و عثمانی در جبهه مقابل، دسته دوم را مغلوب دسته اول کرد و تلاش برای نابودی کامل امپراتوری عثمانی رسماً و به صورت جدی در دستور کار دولت بریتانیا قرار گرفت. هیئتی در وزارت جنگ بریتانیا مأمور طرحریزی اقداماتی برای دستیابی به این هدف شد که خلاقترین و کارآمدترین عضوش، سر مارک سایکس بود که بارها به عثمانی و متصرفات آن در خاورمیانه سفر کرده و چند کتاب در این زمینه نوشته بود. او به خاورمیانه اعزام شد و شورش مسلحانه عربها را برای بیرون راندن ترکها و تشکیل دولت عربی واحد و مستقلی به پایتختی دمشق سامان داد. کارگزار میدانی این طرح، تامس ادوارد لورنس بود که بعدها به لورنس عربستان شهرت یافت.
خلف وعده به عربها
دولت بریتانیا به حسین بن علی، شریف مکه وعده داده بود که در صورت بیرون راندن ترکها، سرزمینهای عربی را متحد کرده به شکل کنفدراسیونی تحت فرمانروایی او قرار دهد. حسین بن علی از سادات حسنی بود که از هفتصد سال پیشتر بر حجاز حکم می راندند.
وزارت خارجه بریتانیا سر مارک سایکس را که خبرهترین کارشناس خاورمیانه در دولت شناخته میشد مأمور تدوین طرحی برای نابودی امپراتوری عثمانی و تشکیل نظمی نوین در خاورمیانه کرد. طرح سر مارک سایکس که پس از مذاکره با فرانسویها و روسها نهایی شد این بود که سرزمینهای عربی میان بریتانیا و فرانسه تقسیم شود، استانبول و سرزمینهای دو سوی تنگههای بسفر و داردانل و دریای مرمره که دریاهای سیاه و اژه را به هم وصل میکند و همچنین مناطق ارمنی نشین شرق عثمانی به روسیه واگذار گردد، مناطق یونانی نشین عثمانی و سواحل و جزیرههای دریای اژه هم به یونان و ایتالیا برسد. این معاهده زمینه واگذاری فلسطین به یهودیان را هم فراهم می آورد.
این عهدنامه و مفادش کاملاً مخفی و سری بود تا اینکه پس از سقوط حکومت تزاری در روسیه، بلشویکها به این اسناد دست یافتند و منتشرشان کردند. انتشار و علنی شدن پیمان سایکس - پیکو عربها را به خشم آورد، چرا که مشخص شد بریتانیاییها و فرانسویها نه تنها به دنبال تشکیل دولتی واحد برایشان نیستند، بلکه قصد تقسیم سرزمینهایشان را دارند.
با پیروزی بریتانیا و فرانسه در جنگ جهانی اول و شکست قشون عثمانی، عهده نامه سایکس - پیکو به اجرا درآمد. سوریه و لبنان کنونی تحت حاکمیت فرانسه رفتند و بقیه سرزمینهای عربی تحت حاکمیت بریتانیا. بریتانیاییها دست کم به بخشی از وعدهای که به شریف حسین بن علی داده بودند عمل کردند: عراق را به یک پسرش فیصل دادند و برای پسر دیگرش عبدالله کشوری به نام پادشاهی ماورای رود اردن تأسیس کردند و تاج و تختش را به او سپردند. اما خود شریف حسین بن علی، فرمانرواییاش را از دست داد. آل سعود که بر نجد (مناطق مرکزی عربستان سعودی کنونی) حکم می راندند، حجاز را تصرف کردند و شریف حسین بهناچار نزد پسرش عبدالله رفت و سرانجام در بیتالمقدس درگذشت.
داعش، کردها و سایکس - پیکو
روسیه که با وقوع انقلاب، پیمان صلحی با آلمانها امضا کرده و از دایره متفقین خارج شده بود از منافع سایکس - محروم ماند. ترکها نیز چند سال جنگیدند و توانستند دست ایتالیاییها و یونانیها را از سرزمینهای خود کوتاه کنند، بخشهایی از سرزمین شام را هم حفظ کردند (استانهای عنتب، اورفا، ماردین و مرعش کنونی).
اما عربها نتوانستند از پس سایکس - پیکو برآیند. ناسیونالیسم عربی در اوج اقتدارش و رهبری جمال عبدالناصر نتوانست بر این عهدنامه خللی وارد کند. تنها نیرویی که توانست عملاً آن را به چالش بکشد و از پایان سایکس - پیکو دم بزند، داعش بود که با از میان برداشتن مرز میان سوریه و عراق، اولین خدشه را بر این پیمان وارد کرد. چه بسا اگر نیروی نظامی آمریکا و متحدانش نبود، مرزهای دیگری را نیز از جا میکند و بر سطرهای بیشتری از معاهده سایکس - پیکو خط بطلان میکشید.
سایکس - پیکو کردها را نادیده گرفت. شاید اگر سر مارک سایکس صد سال پیش از پتانسیل کردها آگاه بود، طرحی نیز برای شوراندن آنان علیه عثمانی میچید و سهمی نیز برایشان در آینده خاورمیانه در نظر میگرفت. اما ظهور داعش این پتانسیل را بیش از گذشته به سیاستگذاران غربی ثابت کرد و اکنون کردها نیرویی جدی و اثرگذار در خاورمیانه شدهاند که اگر قرار باشد بار دیگر، پشت درهای بسته، پیمانی سری برای ترسیم جغرافیای سیاسی تازهای برای این بخش از جهان نوشته شود، جای شک نیست که دیگر همچون سایکس - پیکو نادیده گرفته نخواهند شد
یک خبر علمی از بی بی سی16می2016م
اولین پیوند آلت تناسلی مردانه در آمریکا با موفقیت انجام شد
اولین پیوند آلت تناسلی مردانه در آمریکا، در بیمارستانی در بوستون، با موفقیت انجام شد و جراحان آن را یکی از دستاوردهای تاریخ جراحی قلمداد کردند.
پزشکان انتظار دارند در چند ماه آینده ادرار کردن و فعالیت جنسی آقای منینگ به وضعیت طبیعی برگردد.
مسئولان بیمارستان در بیانیهای خاطر نشان کردند: "اگرچه آسیب به آلت تناسلی مردانه همیشه کشنده نیست اما عوارض روانی آن بسیار سنگین است."
آقای منینگ امیدوار است با مطرح شدن علنی این جراحی در رسانهها، تابوی صحبت درباره آسیبهای عضو تناسلی شکسته شود و مردان نیازمند به دنبال روشهای درمانی مناسب بروند.
او گفت: "امروز فصل تازهای را با امیدواری برای خودم و برای کسانی که از آسیب های تناسلی رنج می برند شروع میکنم."
"این موفقیت را با دیگران تقسیم میکنم و امیدوارم که جراحی چنین پیوندی آیندهای درخشان داشته باشد."
در همین بیمارستان مرد دیگری که آلت تناسلیاش در تصادف رانندگی متلاشی شده منتظر عضو پیوندی است تا تحت عمل جراحی مشابهی قرار گیرد.
اولین جراحی موفق پیوند عضو تناسلی مردانه سال گذشته در آفریقای جنوبی انجام شد و اکنون مردی که این جراحی بر رویش انجام شد صاحب فرزند شده است.
اولین جراحی پیوند عضو تناسلی مردانه در سال ۲۰۰۶ در چین انجام شد، اما دو هفته بعد از جراحی، به علت مشکلات روانی شدیدی که برای بیمار و همسرش پیش آمد، پزشکان مجبور شدند عضو پیوندی را جدا کننذ.
دکتر کرتیس سترولو، رئیس تیم جراحان امیدوار است که این جراحی راه درمان را برای کسانی که در جنگ عراق و افغانستان دچار آسیب تناسلی شدهاند باز کند.
او همچنین معتقد است که این جراحی میتواند جان کسانی را که دچار آسیب عضو تناسلی شدهاند نجات دهد چون بعضی از آنها بعلت فشار روانی این ضایعه خودکشی میکنند.
کسانی که دچار آسیب عضو تناسلی و مجاری ادراری میشونند معمولا دچار افسردگی شده و در تنهایی و انزوا رنج میکشند.
تولید فو لا د درچین
آمریکا روی فولاد وارداتی از چین ۵۰۰ درصد تعرفه گمرکی وضع کرد
- 18 مهٔ 2016 - 29 اردیبهشت 1395
دولت آمریکا فولاد وارداتی از چین را هدف تعرفه گمرکی سنگین قرار داده است.
با وضع این تعرفه، بهای ورق فولاد سرد وارداتی چین در بازار آمریکا بیش از پنج برابر گرانتر از قبل خواهد بود. سال گذشته آمریکا بیش از ۲۷۲ میلیون دلار از این نوع فولاد از چین وارد کرد. ورق فولاد سرد عمدتا در ساختن بدنه اتومبیل، وسایل خانگی و کانتینر کشتی به کار میرود.
دولت چین برای حمایت از صادرات، از شناور کردن یوآن که میتواند باعث افزایش نرخ برابری آن شود خودداری میکند. در نتیجه، بهای اقلام صادراتی آن کشور در بازارهای خارجی ارزان و بهای اقلام صادراتی سایر کشورها در بازار داخلی چین گران است.
صادرات فولاد چین به خصوص در سالهای اخیر باعث نگرانی و اعتراض شماری از کشورهای جهان شده است. با کاهش نرخ رشد اقتصادی چین، تقاضای داخلی برای فولاد نیز کمتر شد و به گفته مقامات غربی، دولت برای بهرهبرداری از ظرفیت موجود، تلاش برای افزایش صادرات به بهای نازل را آغاز کرد. فولاد ارزان چینی باعث فشار بر تولیدکنندگان داخلی در کشورهای واردکننده شده است.
در سال گذشته میلادی، چند شرکت عمده تولید فولاد در آمریکا اعلام کردند که به خاطر کاهش فروش داخلی، ناگزیر شدهاند تعدادی از واحدهای خود را تعطیل و حدود دوازد هزار کارگر را بیکار کنند.
وزارت بازرگانی آمریکا همچنین روی ورق فولاد سرد وارداتی از ژاپن نیز تعرفهای بیش از ۷۱ درصد وضع کرده است. سال گذشته، آمریکا معادل ۱۴۰ میلیون دلار از این نوع فولاد از ژاپن وارد کرد.
وزارت بازرگانی آمریکا در ابتدا در نظر داشت تعرفه تنبیهی معادل ۲۶۵ درصد را به دلیل "دامپینگ" فولاد چینی در بازار آمریکا بر این محصول وضع کند اما بعدا تعرفه تنبیهی "یارانهای" معادل بیش از ۲۲۷ درصد را هم به آن افزود.
ایالات متحده در شکایتی که به سازمان تجارت جهانی تسلیم کرده از ناظران این سازمان خواسته است تا فعالیت تعدادی از تولیدکنندگان فولاد در چین و همچنین شرکتهای توزیع کننده محصولات آنها را در ارتباط با "تخلف" از مقررات سازمان مورد بررسی قرار دهد. این شرکتها به تلاش برای جلوگیری از رقابتی شدن بهای فولاد متهم هستند.
دولت چین از سیاست خود در این بخش دفاع کرده و گفته است که تلاش کافی برای کاهش ظرفیت و تولید داخلی فولاد به عمل آورده است. دولت چین گفته است در نظر دارد طی پنج سال آینده، تولید فولاد خود را بیش از ۱۰ درصد کاهش دهد.
علاوه بر آمریکا، برخی دیگر از کشورهای غربی نیز فولاد وارداتی از چین را عامل فشار بر صنایع داخلی دانستهاند. اخیرا شرکت فولاد تاتا در بریتانیا تصمیم گرفت فعالیت خود را متوقف کند و دلیل آن را کاهش فروش داخلی در نتیجه واردات از چین اعلام کرد.
طیا را ت مسا فر بری در آ یند ه ها 8500 کیلو متر در ساعت پر و ا ز خو ا هد کرد
هواپیمای مسافربری با هفت برابر سرعت صوت 'یک قدم دیگر به واقعیت
نزدیک شد'
- 20 مهٔ 2016 - 31 اردیبهشت 1395
هواپیمای مسافربری با هفت برابر سرعت صوت که فاصله ۱۷ هزار کیلومتری لندن تا سیدنی استرالیا در عرض دو ساعت طی میکند "یک قدم دیگر به واقعیت نزدیک شده است."
در این آزمایش موشک به سرعت ۷.۵ ماخ و ارتفاع ۲۷۸ کیلومتری رسید؛ همچنین دمای سطح بیرونی آن بعد از رسیدن به سرعت صوت اندازهگیری شد.
هدف این پروژه که کارآزمایی بینالمللی تحقیقات پروازهای مافوق صوت (HIFiRE) نام دارد ساخت موتورهایی است که به سرعت هفت ماخ (هفت برابر سرعت صوت) برسند.
این موتور احتراقی از اکسیژن هوا به عنوان سوخت استفاده میکند از این رو وزن آن کمتر و سریعتر است و هم برای ساخت هواپیماهای مافوق صوت و هم برای قرار دادن ماهواره در مدار زمین استفاده خواهد شد.
در این پروژه کمپانی معظم بویینگ و آژانس فضایی آلمان هم مشارکت دارند.
اولین آزمایش این پروژه در سال ۲۰۰۹ انجام شد و آزمایش بعدی در سال ۲۰۱۷ انجام خواهد شد.
قرار است این پروژه در سال ۲۰۱۸ به پایان برسد.
فعالیت های ضد تروریستی درسوریه مبع : افغانستان رو....
اخبار/ | |
|
جنگ افزار نظا می ....
نشریه The National Interest امریکائی مقاله را نشر نمود و در آن ناتو را هوشدار میدهد که باید از سلاح جدید روسی هراس داشته باشند.
نشریه مینوسید: موضوع بحٍث ماشین محاربوی حمایتی تانک ها در میدان جنک است که (ب م پ ت) «ترمیناتر-3» یاد میشود و آن در چوکات تانک جدید ت-14 «ارماتا» ساخته شده است.
صنعت نظامی روسیه در چوکات ت-14 چندین نوع ترانسپورت و ماشین محاربوی را ساخته است که (ب م پ ت) «ترمیناتر-3» برای حمایت از تانک های تعرضی در میدان نبرد و نقاط دشوار برای نیرو های پیاده میباشد.
گفته میشود که خصائیل تخنیکی این تانک هنوز افشا نشده است و امریکا تا کنون چنین تخنیک را در دسترس خود نداد و در جهان هم بی نظیر میباشد.
ماشین محاربوی فوق الذکر، زره مجهز با الات حسگر و سیتم قوی و فعال دفاعی میباشد. میتوان با اطمینان گفت که «این تانک — میر میدان جنگ است».
برای نگهداشت یک حکو مت اسلامی غیر افراطی درافغانستان جنرال دوستم فرد مناسب است
"پاکستان شریک تروریستان است، نه از ایالات متحده"
دانا روراباکر، عضو کانگرس ایالات متحدۀ امریکا می گوید که ایالات متحدۀ امریکا دیگر نگران این نیست که اسلام آباد در برابر حملات هوایی نیروهای امریکایی علیه دهشت افگنان در خاک پاکستان چی احساسی خواهد داشت.
این قانونگذار امریکایی در مصاحبۀ اختصاصی با صدای امریکا، به شایسته سعادت لامع گفت که پاکستان در حالی حملۀ هوایی ایالات متحده علیه رهبر طالبان را نقض حاکمیت ملی خود میپندارد که خود برای دهشت افگنانی که جان هزاران انسان و افغان های بی گناه را میگیرد پناه داده و به آنان لانه های مصؤون فراهم کرده است.
آقای روراباکر گفت که پاکستان یک شریک قابل اعتماد برای دهشت افگنان بوده نه برای ایالات متحدۀ امریکا. او گفت که فراهم کردن ملیون ها دالر کمک به حکومت پاکستان در کار مبارزه با دهشت افگنی نتیجۀ معکوس خواهد داشت.
آقای روراباکر که طالبان را یک سازمان دهشت افگنی میخواند گفت که رهبران این گروه و هر سازمان دهشت افگنی دیگر باید از سوی ایالات متحده در هر جایی که باشند هدف قرار بگیرند.
او به این باور است که افغان ها باید خود، جنگ را به گونۀ کلی در خاکشان رهبری کرده و ایالات متحدۀ امریکا باید هرگونه حمایت را به آنان تسهیل کند.
آقای روراباکر به این باور است که عربستان سعودی، پاکستان و طالبان در تلاش داشتن قدرت و استقرار در افغانستان استند و این مشکل از دیر زمان افغانستان را با بحران مواجه ساخته است.
او میگوید که برای مبارزه با این پدیده و به خاطر نگهداشت یک حکومت اسلامی غیر افراطی در افغانستان، ایالات متحده باید از یک فرد نظامی با جرأت حمایت کند. او جنرال عبدالرشید دوستم، معاون اول ریاست جمهوری افغانستان را فرد شایسته برای این کار میپندارد.
در اواخر حکومت حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین افغانستان، آقای روراباکر، حق ورود به افغانستان را نداشت.
منبع خبر صدای امریکا
خبری از بی بی سی
واشنگتن پست: سیا برای کشتن دهها رهبر فارک به دولت کلمبیا کمک میکرد
- 22 دسامبر 2013 - 01 دی 1392
روزنامه واشنگتنپست میگوید سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، در سالهای اخیر برای ردیابی و کشتن دهها نفر از رهبران شورشیان فارک به نیروهای دولتی کلمبیا کمک کرده است.
واشنگتنپست نوشته است که سیا برای به ارتش کلمبیا کمک کرده است که نخست مکان اختفای چریکهای فارک در جنگل را پیدا کند و سپس با در اختیار داشتن سیستمهای هدایت پیشرفته آنان را در حملات هوایی بکشد.
بنا به گزارش واشنگتنپست بیشتر این گونه حملات در سال ۲۰۱۲ به وقوع پیوسته است.
واشنگتنپست میگوید برنامه سری قتل رهبران فارک تنها یکی از چندین عملیاتی است که دستگاه امنیتی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر بدون جلب توجه عمومی آغاز کرده است
گفته میشود که از دست دادن شمار زیادی از رهبران، فارک را به آغاز گفتگوهای صلح با دولت ترغیب کرده است.
گزارش واشنگتنپست بر مبنای مصاحبه با مقامهای آمریکایی و کلمبیایی، که نامشان فاش نشده، تنظیم شده است و در بخشی از آن آمده است که سیا هزینههای مالی برنامه قتل رهبران فارک را از محل بودجهای سری و جدای از کمکهای رسمی نظامی آمریکا به کلمبیا تامین میکرده است.
در بخشی از این گزارش آمده است که بمبهای هوشمند به کار رفته در این عملیات به ترتیبی رمزگذاری میشدند که هدایت ماهوارهای آنها تحت کنترل نیروهای آمریکایی باشد و به این ترتیب اگرچه هواپیماهای کلمبیایی بمبها را حمل میکردهاند، در عمل کنترل آن در دست آمریکا بوده است.
واشنگتنپست میگوید برنامه سری قتل رهبران فارک تنها یکی از چندین عملیاتی است که دستگاه امنیتی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر بدون جلب توجه عمومی آغاز کرده است.
سیا در آمریکای لاتین
سابقه فعالیت نیروهای آمریکایی و به ویژه سیا در آمریکای لاتین گسترده است.
در دهههای قبل سیا آموزش ماموران اطلاعاتی و امنیتی دیکتاتوریهای نظامی آمریکای لاتین را به عهده داشته است.
تلاش برای ضربه زدن به مخالفام عمدتا چپگرای آمریکا در آمریکای لاتین یکی از محورهای اصلی فعالیتهای سیا در این منطقه بوده است که حمایت از خونتای نظامی شیلی پس از کودتا علیه سالوادور آلنده و تلاش برای ضربه زدن به حکومت کوبا، پس از به قدرت رسیدن فیدل کاسترو، از عمدهترین آنها است.
همچنین در ماجرایی که به ایران-کنترا و یا مکفارلین مشهور شد نهادهای نظامی و امنیتی آمریکا، از جمله سیا در اواسط دهه ۱۹۸۰ قصد داشتند که با فروش اسلحه به ایران، شبهنظامیان راستگرای کنترا در نیکاراگوئه را تامین مالی کنند.
تکنا لوژی نظامی:......
۱۳۹۵/۰۲/۱۴
"آفست سوم" تکنولوژی جدید وزارت دفاع آمریکا برای حفظ برتری
نظامی
معاون وزارت دفاع ایالات متحده روز دوشنبه در نشستی که در موسسه شورای آتلانتیک در واشنگتن برگزار شد به تشریح تکنولوژی موسوم به "آفست سوم" پرداخت که در حال حاضر پنتاگون روی آن کار می کند.
رابرت ورک در این نشست، که درباره نقش آمریکا در جهان بود، گفت که ایالات متحده برای حفظ برتری خود در تکنولوژی ادوات و ابتکارات دفاعی و جنگی، تلاش می کند تا "آفست سوم" را پیش ببرد.
پیشتر در سال گذشته چاک هیگل وزیر دفاع سابق آمریکا گفته بود که این تکنولوژی فرصتی بلندپروازانه از سوی وزارت دفاع آمریکا است تا با سرمایه گذاری در راه های پیشرفته، تسلط نظامی آمریکا را در قرن ۲۱ تضمین کند.
به گفته رابرت ورک، آفست سوم در واقع کار هماهنگ و تیمی بین انسان و ماشین و کامپیوتر است. او گفت، استقلال چیزی نیست غیر از "تفویض اختیار به پارامترهای خاص، حال این پارامتر چه انسان باشد و چه ماشین."
او گفت در این تکنولوژی "ماشین به کمک انسان می آید و او را توانمند می کند، ولی انسان در عین حال اختیار کامل آن را در دست دارد و فرمانده آن است." او گفت این ابزار کاری هماهنگ بین هوش انسان و هوش مصنوعی است.
او ضمن تاکید بر این که ساینس فیکشن یکی از موضوعات محبوب او است گفت "ساینس فیکشن قدرت تخیل را در انسان بیدار می کند."
ورک گفت این تکنولوژی "نه ترمیناتور است، نه اسکاینت، بلکه آیرون من است."
او گفت در این تکنولوژی انسان فرمانده است و اوست که کنترل عملکرد ماشین ها و کامپیوترها را در اختیار دارد و نحوه کار آنها را تعیین می کند.
معاون وزارت دفاع آمریکا گفت "ما نمی خواهیم در میدان رزم، با چین یا روسیه رقابت کنیم و بگوییم تانک در برابر تانک،" بلکه "این تکنولوژی در واقع برای پیشگیری از پیشروی استراتژی آنها در میدان نبرد است."
رابرت ورک گفت وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، در حال کار بر پدافندی استراتژیک و کاربردی برای حفظ گزینه های پیش روی دولت آینده است.
افزایش تجاوز به زنان و دختران در برازیل : منبع خبر بی بی سی
تجاوز در برزیل:
۴۷ هزار و ۶۳۶ مورد تجاور در سال ۲۰۱۴ به پلیس گزارش شده است
برآورد میشود که تنها ۳۵ درصد تجاوزها به پلیس گزارش میشود
تجاوز به بزرگسالان بین ۶ تا ۱۰ سال زندان دارد
مجازات تجاوز به افراد زیر سن قانونی بین ۸ تا ۱۲ سال زندان است
منبع: مجمع برزیلی برای امنیت عمومی
نا م د و گروه ترو ریستی دیگر درپاکستان به لیست سیاه امریکا نوشته شده است.....
دو گروه در پاکستان شامل لیست سیاه امریکا شد
پنجشنبه ٠٦ جوزا ١٣٩٥قول رسانه های جمعی دراین تازه گی ها مقام های امریکایی اعلام کرده اند که دو گروه تروریست را در پاکستان به دلیل همکاری با طالبان شامل لیست سیاه این کشور کرده است.
مقا مات امریکا این دو گروه بنام های وزارت امور خارجه امریکا با نشر خبرنامه ای گفته است که هر گروهی که میخواهد با تروریستان همکاری کند شامل لیست سیاه می شوند. این دو گروه
بنام های "جماعت الدعوه القرآن" و "طارق گیدار" یاد کرده است. امریکا به ارگان ها و
مسؤلان ذيربط توصيه کرده که همه فعاليت هاى گروه هاى نام برده را تحت نظر داشته و
از آنان نظارت کنند. وزارت خارجه امریکا گفته است که گروه "طارق گيدار"، يک بخش
از تحريک طالبان پاکستان است و در منطقه موسوم به آدم خيل قبايلى ايالت خيبر
پشتونخواه فعاليت می کند. در خبرنامه این مقام امریکا آمده است که این گروه ها در سال ٢٠١٤ ميلادى، در حمله ای بر مکتبى که در این حمله ١٥٠ تن به شمول ١٣٠ دنش آموز
کشته شده اند، دست داشته است. مقام های امریکای گفته اند که عمرمنصور رهبری این
گروه را به عهده دارد و (منصور) در حمله ای بر دانشگاه چارسده که در ماه جنوری
سال ٢٠١٦ ميلادى انجام شد، دست داشته. گروه طارق گيدار، نیز در سال ٢٠٠٨ ميلادى
در اختطاف و قتل يک تبعه ای پولندى و در سال ٢٠١٠ در ربودن خانم لندا نورگرو
یکی از کارمندان بریتانیائی نیز متهم است. وزارت خارجه امریکا گفته است که گروه
جماعت الدعوه القرآن، در پشاور پاکستان فعاليت دارد و به ملا عمر رهبر پيشين طالبان
بيعت کرده است
اگر مگرها دربارۀ عربستان سعودی درارتبات به فاجعۀ 11سیتمبر2001میلادی درامریکا
پرونده: آیا مسئولان عربستان در ۱۱ سپتامبر دست داشتهاند؟
در ارتباط با عربستان سعودی، اتفاق جدیدی در سطح افکار عمومی غرب در حال وقوع است. در ماه های اخیر، در رسانه های غربی حجم بی سابقه ای از اطلاعات در مورد ارتباط اشخاص و نهادهای بانفوذ عربستان سعودی با حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ منتشر شده است.
در چنین فضایی بوده که به تازگی مجلس سنای آمریکا، علی رغم مخالفت کاخ سفید، طرحی را تصویب کرده که به خانواده های قربانیان حملات ۱۱ سپتامبر اجازه می دهد دولت عربستان سعودی را بر سر این حملات مورد پیگرد قرار دهند. البته این قانون، برای اجرایی شدن باید در مجلس نمایندگان هم، مانند مجلس سنا، به تصویب بیش از دو سوم نمایندگان برسد تا وتوی قابل انتظار رئیس جمهور آمریکا نتواند جلوی آن را بگیرد.
ارتباط "خیریه" سعودی با عاملان ۱۱ سپتامبر
بودجه 'کمیسیون عالی سعودی برای بوسنی – هرزگوین'، که با برخی از عوامل حملات ۱۱ سپتامبر ارتباط داشت، به طور رسمی از جانب دولت عربستان تامین میشد. مهمتر آنکه، رئیس این خیریه در زمان آن حملات، 'سلمان بن عبدالعزیز آل سعود'، شاهزاده وقت و پادشاه فعلی عربستان سعودی (ملک سلمان) بود
در ۲۲ مارس گذشته شبکه تلویزیونی بریتانیایی آی تی ی و به فاصله یک هفته، شبکه آمریکایی پی بی اس فیلم مستندی به نام "عربستان سعودی بدون نقاب" را در این دو کشور پخش کردند که برخی از موضوعات مطرح شده در آن، برای اولین بار رسانه ای می شد.
تهیه کنندگان مستند تاکید داشتند به مدارکی دولتی در ایالات متحده دست یافته اند که حکایت دارد از برخی بنگاه های "خیریه" مذهبی عربستان، برای حمایت مالی از "اقدامات تروریستی" استفاده شده است. یکی از این خیریه ها که نام آن، به گفته این مستند "مکررا" در اسناد دولتی ذکر شده، "کمیسیون عالی سعودی برای بوسنی – هرزگوین" مستقر در سارایوو پایتخت این کشور بوده که متهم است "تروریست ها را استخدام کرده و برای اقدامات آنها نوعی پوشش فراهم ساخته است".
مدارک به دست آمده توسط وکلای قربانیان ۱۱ سپتامبر نشان می دهد که واشنگتن از "ارتباط مستقیم" کمیسیون عالی سعودی برای بوسنی-هرزگوین با فعالیت های تروریستی آگاهی داشته، اما تنها بعداز ۱۱ سپتامبر علیه این کمیسیون اقدام کرده است.
دو هفته بعد از ۱۱ سپتامبر، نیروهای ویژه ناتو به دفتر کمیسیون عالی سعودی برای بوسنی - هرزگوین در سارایوو هجوم بردند و پس از آن ناتو رسما اعلام کرد که "شواهد حضور القاعده در بوسنی" وجود دارد.
یک افسر عالی رتبه که در حمله به دفتر کمیسیون مشارکت داشته، شهادت می دهد که در این دفتر، از جمله "هارد درایوی" کشف شده که حاوی نقشه های اماکن نظامی در واشنگتن، اطلاعاتی در مورد چگونگی نفوذ به ساختمان های وزارت امور خارجه آمریکا و تصاویر مرکز تجارت جهانی (برج های دوقلوی نیویورک) قبل و بعد از حمله ۱۱ سپتامبر بوده است.
مهمتر آنکه، طبق مدارک ارائه شده از سوی وکلای قربانیان حملات ۱۱ سپتامبر که علیه دولت عربستان شکایت کرده اند، بودجه کمیسیون عالی سعودی برای بوسنی – هرزگوین، به طور رسمی از جانب دولت عربستان تامین می شده و مهمتر آنکه رئیس این خیریه در زمان آن حملات، "سلمان بن عبدالعزیز آل سعود"، شاهزاده وقت و پادشاه فعلی عربستان سعودی (ملک سلمان) بوده است.
به شهادت یک افسر عالی رتبه ناتو که در حمله نیروهای این سازمان به دفتر 'کمیسیون عالی سعودی برای بوسنی - هرزگوین' بعد از ۱۱ سپتامبر مشارکت داشته، در این دفتر از جمله 'هارد درایوی' کشف شده که حاوی نقشه های اماکن نظامی در واشنگتن، اطلاعاتی در مورد چگونگی نفوذ به ساختمان های وزارت امور خارجه آمریکا و تصاویر مرکز تجارت جهانی (برج های دوقلوی نیویورک) قبل و بعد از ۱۱ سپتامبر بوده است
به گزارش رسانه های سعودی، پادشاه فعلی عربستان، یک سال قبل از حمله نیروهای ناتو به مرکز کمیسیون عالی سعودی برای بوسنی-هرزگوین در سارایوو از آن بازدید کرده بود. البته مستند آی تی وی و پی بی اس تاکید دارد مدرکی وجود ندارد که اثبات کند وی از تمام فعالیت های کمیسیون اطلاع داشته است.
به هر ترتیب، گذشته از اقدامات مخفیانه خیریه هایی مانند کمیسیون عالی سعودی برای بوسنی – هرزگوین، یکی از وظایف علنی چنین مراکزی کمک به ترویج مذهب رسمی عربستان سعودی یعنی وهابیت بوده است. فعالیتی که تخمین زده می شود دولت عربستان از سال ۱۹۷۹ تاکنون، حداقل ۷۰ میلیارد دلار را خرج پی گیری آن در مناطق مختلف دنیا کرده است.
بخش مهم این فعالیت ترویجی، نه به عهده خیریه ها و موسسات غیردولتی، که مستقیما به عهده یکی از وزارتخانه های دولتی است. روزنامه ایندیپندنت، در گزارشی در ۲۴ آوریل به قلم سردبیر دیپلماتیک خود، توضیح می دهد که چگونه دولت عربستان سعودی در سال ۱۹۹۲، زیر فشار روحانیون ارشد وهابی "وزارتخانه امور اسلامی" را تأسیس کرد که هم اکنون در تمام سفارتخانه ها و کنسولگری های عربستان نماینده دارد.
این روزنامه بریتانیایی، ارتباط برخی مسئولان وزارتخانه امور اسلامی با عاملان حملات ۱۱ سپتامبر را، یکی از ادعاهای کلیدی خانوده های قربانیان این حملات علیه دولت عربستان معرفی می کند.
بخشی از مستند به نمایش در آمده از آی تی وی و پی بی اس، کتاب مدرسه ای یک کودک ۱۴ ساله سعودی را نشان می دهد که به گفته این مستند به خارج از این کشور، "از بریتانیا گرفته تا مناطق تحت کنترل داعش در سوریه" هم، صادر می شود.
کودک توضیح می دهد که در کتاب درسیش نوشته است: "تمام مسیحیان باید به مجازات مرگ برسند، تا آنجا که کسی از آنان باقی نماند. باید سر آنها قطع شود." و اینکه: "شیعیان، کافر هستند. آنها باید به مجازات مرگ برسند. ما باید به نام اسلام با آنها بجنگیم."
بخشی از مستند 'عربستان سعودی بدون نقاب' کتاب مدرسه ای یک کودک ۱۴ ساله سعودی را نشان میدهد که در آن نوشته: 'تمام مسیحیان باید به مجازات مرگ برسند، تا آنجا که کسی از آنان باقی نماند. باید سر آنها قطع شود' و اینکه: 'شیعیان، کافر هستند. آنها باید به مجازات مرگ برسند. ما باید به نام اسلام با آنها بجنگیم.' در بخشی از مستند '۲۸ صفحه' نیز، جان لمن، عضو کمیته تحقیق کنگره آمریکا در مورد ۱۱ سپتامبر، می گوید: 'این تصادفی نبود که ۱۵ نفر از ۱۹ هواپیماربای ۱۱ سپتامبر شهروندان سعودی بودند؛ همه آنها به مدارس عربستان سعودی رفته بودند'
در پی تصویب طرح پیگرد عربستان بر سر ۱۱ سپتامبر در سنا، روز ۲۴ مه تد پو، رئیس کمیته فرعی تروریسم (از زیرمجموعههای کمیته روابط خارجی) در مجلس نمایندگان آمریکا اظهار داشت بعد از اعتراضهای متعدد، عربستان سعودی گفته کتابهای درسی خبرساز خود را عوض کرده است.
در بخشی از مستند خبرساز دیگری به نام "۲۸ صفحه"، که از شبکه آمریکایی سی بی اس پخش شد، جان لمن، عضو کمیته تحقیق کنگره آمریکا در مورد ۱۱ سپتامبر، می گوید "این تصادفی نبود که ۱۵ نفر از ۱۹ هواپیماربای ۱۱ سپتامبر شهروندان سعودی بودند؛ همه آنها به مدارس عربستان سعودی رفته بودند." (از میان این ۱۹ نفر، ۱۵ نفر سعودی، ۳ نفر اماراتی، ۱ نفر مصری و ۱ نفر لبنانی سنی بود).
در بخشی از مستند "عربستان سعودی بدون نقاب" نیز، علی احمد، مدیر انسیتیو امور خلیج (فارس) نکته مشابهی را در مورد حضور پر رنک اتباع سعودی در گروه های تکفیری مطرح می کند: "تعجبی ندارد که هزاران سعودی به داعش و گروه های تروریستی دیگر پیوسته اند. چون آنها در مدارس سعودی آموزش دیده اند."
در واکنش به نمایش مستند اخیر در بریتانیا، دولت عربستان سعودی آن را "به شدت" رد کرده و افزوده است: "پادشاهی سعودی در خط مقدم تلاش های بین المللی برای مبارزه با تروریسم است و هر کس که تروریست ها را حمایت کند و به آنها پول دهد را تحت تعقیب می دهد."
در پاسخی جداگانه به همین مستند، دولت بریتانیا هم اعلام کرده که "قضاوت نخست وزیر این است که داشتن روابط قوی با عربستان سعودی به ما کمک می کند که امنیت خود را تأمین کنیم" و افزوده: "ما نباید مشارکت عربستان در تأمین ثبات منطقه و از جمله حملات هوایی آن علیه داعش و اعلام مخالفت با ایدئولوژی مرگبار این گروه را فراموش کنیم."
ارتباط دیپلمات سعودی با عاملان ۱۱ سپتامبر
مخارج عمر بیومی، حامی اصلی دو نفر از عاملان حملات ۱۱ سپتامبر در خاک آمریکا، از دولت عربستان و از طریق یک شرکت سعودی خدمات هواپیمایی تامین می شد. به گفته باب گراهام، یکی از دو رئیس گروه تحقیق مشترک کمیته های اطلاعاتی سنا و مجلس نمایندگان آمریکا در مورد این حملات، اف بی آی در فایل های اطلاعاتی خود قبل از این حملات، بیومی را یک 'مامور مخفی' عربستان معرفی کرده است
برنامه پرمخاطب "شصت دقیقه" شبکه سی بی اس آمریکا، ۱۰ آوریل گذشته گزارش مستندی را به نام "۲۸ صفحه" پخش کرد که بازتاب بسیار گسترده ای در فضای سیاسی - رسانه ای این کشور داشت. نام این مستند، به ۲۸ صفحه از گزارش مشترک کمیته های اطلاعاتی سنا و مجلس نمایندگان آمریکا در مورد حملات ۱۱ سپتامبر اشاره دارد که از انتشار آن جلوگیری شده است.
در بخشی از این مستند آمده "بسیاری از اطلاعات شگفت انگیز مورد اشاره در ۲۸ صفحه، در پانوشت ها و ضمایم گزارش ۱۱ سپتامبر مدفون شده" که عمدتا " برای مردم معمولی قابل فهم نیستند". این گزارش، در ادامه از برخی از این اطلاعات رمزگشایی کرده که مربوط به ارتباط چند مقام رسمی عربستان سعودی با دو نفر از عاملان حملات ۱۱ سپتامبر هستند.
به گفته سی بی اس، در ژانویه ۲۰۰۰، دو نفر از هواپیما ربایان ۱۱ سپتامبر خالد منظر و نواف حزمی بعد از شرکت در یک جلسه گروه القاعده در کوآلالامپور پایتخت مالزی و بدون دانستن زبان انگلیسی وارد لس آنجلس شده اند. با این حال، به کمک شهروندان بانفوذ عربستان به هر آنچه برای انجام عملیات خود نیاز داشته اند دسترسی پیدا کرده اند.
یکی از این اتباع سعودی، فهد ثمیری، یک دیپلمات شاغل در کنسولگری عربستان سعودی در لس آنجلس بوده که به داشتن عقاید افراطی شهرت داشته و در سال ۲۰۰۳ به خاطر شک های ایجاد شده در مورد ارتباطش با "فعالیت های تروریستی"، بعد از لغو مصونیت دیپلماتیک خود از آمریکا اخراج شده است. روزنامه ایندیپندنت، ثمیری را یک مسئول "وزارت امور اسلامی" عربستان معرفی می کند که وظیفه تبلیغات مذهبی در کشورهای دیگر را بر عهده دارد.
او در نخستین روزهای اقامت خالد منظر و نواف حزمی (هواپیماربایان آینده) در لس آنجلس، به آنها کمک کرده در مسجد "ملک فهد" (وابسته به عربستان) اسکان بیابند و سپس، زمینه ساز آشنایی آنها با عمر بیومی، مهم ترین حامی دو هواپیماربای ۱۱ سپتامبر در ماه های آینده شده است.
ایندیپندنت به سندی اشاره کرده که حکایت دارد که گواهی خلبانی غسان شربی، یک بمب ساز القاعده که در ماجرای ۱۱ سپتامبر دست داشته، در سال ۲۰۰۲ در سفارت عربستان سعودی در واشنگتن پیدا شده است. کشف این مدرک پس از آن بوده که شربی در پاکستان دستگیر شده و سپس، تحقیقاتی در مورد او به جریان افتاده که در جریان آن، ساختمان سفارت عربستان در واشنگتن هم مورد جستجو قرار گرفته است
ایندیپندنت، در گزارش تحقیقی مفصلی در ۲۴ آوریل، تاکید می کند که مخارج عمر بیومی در آمریکا، از دولت عربستان و از طریق یک شرکت سعودی خدمات هواپیمایی به نام دالاه الکو تامین می شده. به گفته باب گراهام، یکی از دو رئیس گروه تحقیق مشترک کمیته های اطلاعاتی سنا و مجلس نمایندگان آمریکا در مورد حملات ۱۱ سپتامبر ، اف بی آی در فایل های اطلاعاتی خود قبل از این حملات، بیومی را یک "مامور مخفی" عربستان معرفی کرده است.
به گفته سی بی اس، عمر بیومی (که مکالمات شنود شده او و ثمیری در ایالات متحده، حکایت از تماس مستمر آنها با یکدیگر داشته) اول فوریه ۲۰۰۰، برای دیدن فهد ثمیری به کنسولگری عربستان سعودی در لس آنجلس رفته و سپس در یک رستوران با دو هواپیما ربا ملاقات کرده و به گفته خودش "تصادفا" با آنها دوست شده است.
بیومی بعدا برای این دو نفر، در مجتمع مسکونی محل اقامت خود در سان دیگو آپارتمانی می یابد، مبلغ ودیعه اجاره شان را شخصاً می پردازد و به عنوان ضامن، اجاره نامه را هم امضا می کند. او سپس خالد منظر و نواف حزمی را به هم کیشانی معرفی می کند که به کمک آنها، در کلاس های خلبانی ثبت نام می کنند.
البته، سی بی اس این امکان را هم رد نمی کند که بیومی و ثمیری نمی دانسته اند که آن دو نفر در آینده می خواستند هواپیماربایی بکنند و صرفاً کوشیده اند به دو نفر هم مذهب کمک کنند.
به هر ترتیب، بیومی خالد منظر و نواف حزمی را به سرعت به امام مسجد سان دیگو، انور عولقی وصل می کند. این امام تندروی متولد آمریکا یک دهه بعد، به عنوان رئیس تبلیغات القاعده و عامل اصلی القاعده در یمن مشهور شد ونهایتاً در سال۲۰۱۱، در حمله یک هواپیما بدون سرنشین سیا کشته شد. عولقی، یک سال بعد از اینکه به رهبر معنوی هواپیمارباها تبدیل شد، در ژانویه ۲۰۰۱، سان دیگو را به مقصد ایالت ویرجینیا ترک کرد و چند ماه بعد، حزمی، منظر و سه هواپیماربای دیگر به او پیوستند.
وقتی که گزارش [کمیسیون تحقیق ۱۱ سپتامبر] می گوید که هیچ نشانه ای را نیافته که مقام های ارشد سعودی به طور فردی از القاعده حمایت مالی کرده باشند، یعنی به وضوح این امکان را مطرح کرده که مقام هایی که آنها را به عنوان مقام ارشد تلقی نکرده این کار را انجام داده باشندشان کارتر وکیل خانواده های قربانیان ۱۱ سپتامبر
گزارش ۲۴ آوریل ایندیپندنت، همچنین نام یک شهروند بانفوذ دیگر سعودی به نام اسامه بسنان را هم در ارتباط با دو هواپیما ربای معروف ۱۱ سپتامبر (خالد منظر و نواف حزمی) مطرح کرده است. به نوشته این روزنامه، ثابت شده اسامه بسنان شخصا حدود ۷۵ هزار دلار از شاهزاده حیفا بن سلطان همسر شاهزاده بندربن سلطان، سفیر وقت عربستان در آمریکا دریافت کرده که ظاهرا برای تأمین هزینه درمان همسر بسنان پرداخت شده اما بخشی از آن به عمر بیومی انتقال یافته است.
بسنان، در اوت ۲۰۰۲ به خاطر تقلب در زمینه ویزا دستگیر و دو ماه بعد از آمریکا به عربستان اخراج شده است.
ایندیپندنت در همین گزارش، که به قلم سردبیر دیپلماتیک این نشریه بریتانیایی نوشته شده، به سند دیگری هم اشاره کرده که در سال ۲۰۱۵، بی سر و صدا طبقه بندی محرمانه آن برداشته شده و در معرض توجه رسانه های بزرگ قرار نگرفته، تا اینکه نهایتا یک وبلاگ نویس متوجه آن شده است.
این سند، حکایت دارد که گواهی خلبانی غسان شربی، یک بمب ساز القاعده که در ماجرای ۱۱ سپتامبر دست داشته، در سال ۲۰۰۲ در سفارت عربستان سعودی در واشنگتن پیدا شده است. کشف این مدرک پس از آن بوده که غسان شربی در پاکستان دستگیر شده و سپس، تحقیقاتی در مورد او به جریان افتاده است.
"۲۸ صفحه" سانسور شده
به دنبال حملات ۱۱ سپتامبر، جورج بوش رئیس جمهور آمریکا یک کمیسیون تحقیق ۱۱ نفره متشکل از اعضای دو حزب دموکرات و جمهوری خواه (عمدتا اعضای کنگره) را برای تحقیق در مورد این حملات منصوب کرد که به "کمیسیون ۱۱ سپتامبر" معروف شد. این کمیسیون، کار خود را در نوامبر ۲۰۰۲ شروع و در اوت ۲۰۰۴ با انتشار گزارشی ۵۷۶ صفحه ای به پایان رساند.
توماس کائن جمهوری خواه و لی همیلتون دموکرات که به طور مشترک ریاست این کمیسیون را در اختیار داشتند، بعدها با انتشار کتابی تحت عنوان "بدون سابقه: داستان پنهان کمیسیون ۱۱ سپتامبر" دولت بوش را متهم کردند شرایطی را ایجاد کرده که تحقیقات کمیسیون نتواند به نتیجه نهایی برسد.
به ادعای همیلتون، مهلت بسیار کم تعیین شده برای تهیه گزارش نهایی کمیسیون، بودجه ناکافی آن، دادن اطلاعات غلط به کمیسیون از سوی تعدادی از دستگاه های حساس دولتی و جلوگیری برخی نهادهای امنیتی از دسترسی کمیسیون به مدارک و شاهدان مورد نیاز، از جمله عواملی بودند که مانع از نتیجه گیری کامل آن شدند.
گزارش کمیسیون تحقیق ۱۱ سپتامبر تأکید دارد که عربستان سعودی از طریق شهروندان ثروتمند و خیریه هایش با حمایت مالی قابل توجه، به مدت طولانی منبع اصلی تأمین مالی القاعده بوده. با وجود این، نتیجه گیری نهایی کمیسیون این بود که: "ما هیچ نشانه ای را نیافته ایم که دولت عربستان سعودی به عنوان یک نهاد، یا مقام های ارشد سعودی به طور فردی، از القاعده حمایت مالی کرده باشند."
شان کارتر وکیل خانواده های قربانیان ۱۱ سپتامبر می گوید: "وقتی که گزارش می گوید که هیچ نشانه ای را نیافته که مقام های ارشد سعودی به طور فردی از القاعده حمایت مالی کرده باشند، یعنی به وضوح این امکان را مطرح کرده که مقام هایی که آنها را به عنوان مقام ارشد تلقی نکرده این کار را انجام داده باشند."
اما علاوه بر تحقیقات "کمیسون ۱۱ سپتامبر"، بعد از این واقعه تحقیق مشترک دیگری نیز از سوی کمیته های اطلاعاتی مجلس نمایندگان و سنا انجام شد که نتیجه نهایی آن، پس از بررسی حدود نیم میلیون سند و مصاحبه با صدها شاهد، در گزارشی ۸۳۸ صفحه ای در دسامبر ۲۰۰۲ منتشر شد.
در این گزارش نهایی، ۲۸ صفحه کامل، که درواقع فصل چهارم آن تحت "یافته ها، بحث ها و روایت های مرتبط با برخی موضوعات حساس امنیت ملی" را تشکیل می دهند، طبقه بندی "محرمانه" گرفته و در متن گزارش سانسور شده است (بسیاری از رسانه ها، به اشتباه این ۲۸ صفحه را بخشی از گزارش "کمیسیون ۱۱ سپتامبر" منصوب جورج بوش تلقی کرده اند که یافته های خود را یک سال و نیم بعد منتشر کرد).
۲۸ صفحه خبرساز، مشخصا در ارتباط با دخالت برخی مسئولان عربستان سعودی در حملات ۱۱ سپتامبر است. علاوه بر این ۲۸ صفحه کامل، در بخش هایی دیگر از گزارش هم، کلمات یا جملاتی سفید شده و از دسترس افکار عمومی دور نگه داشته شده است.
در بخشی از گزارش گروه تحقیق مشترک کمیته های اطلاعات سنا و مجلس نمایندگان که منتشر شده آمده است: "ارتباطاتی در ایالات متحده، به هواپیما رباها کمک کرده که خانه پیدا کنند، حساب بانکی باز کنند، گواهی نامه رانندگی بگیرند و آموزشگاه های خلبانی پیدا کنند، و به انجام نقل و انتقالات مالی بپردازند."
در مصاحبه ای با نیوزویک، باب گراهام یکی از دو رئیس این گروه تحقیق مشترک گفته که منظور از "ارتباطات"، سعودیهایی با روابط نزدیک با دولت عربستان بوده است. او افزوده است: "تصور می کنم در نهادی به شدت کنترل شده چون پادشاهی عربستان سعودی، انجام فعالیت هایی که ممکن است بر روابط این کشور با نزدیک ترین متحدش یعنی ایالات متحده تأثیر منفی بگذارد، بدون تأیید بالاترین مقام های حکومتی ممکن نخواهد بود."
اقای گراهام، اعتقاد دارد مسئولان سعودی قبل از ۱۱ سپتامبر می دانسته اند که ماموران اسامه بن لادن رهبر القاعده به آمریکا آمده یا به زودی خواهند آمد هرچند لزوما مطلع نبوده اند که ماموریت مشخص آنها در آمریکا چیست.
منتشر نشدن ۲۸ صفحه از گزارش تحقیق مشترک کمیته های اطلاعاتی سنا و مجلس نمایندگان، تصمیم دولت جورج بوش بود که اعتقاد داشت انتشار آنها به امنیت ملی آمریکا صدمه می زند چون "منابع و شیوه هایی را افشار می کند که پیروزی در جنگ علیه ترور را سخت تر می کند". با روی کار آمدن دولت باراک اوباما در آمریکا، این تصمیم کماکان معتبر باقی ماند و نتیجه آنکه با گذشت بیش از ۱۳ سال از تهیه گزارش، همچنان این ۲۸ صفحه محرمانه باقی مانده است.
جان برنن رئیس فعلی "سیا" در مصاحبه با سی ان ان، مخالفت خود را با انتشار ۲۸ صفحه اعلام کرده است چون به عقیده او محتوای این ۲۸ صفحه "تأیید نشده" است ونباید منتشر شود. او در عین حال افزوده است که آمریکا "روابطی بسیار قوی با عربستان سعودی دارد".
در سوی دیگر ماجرا، هم باب گراهام رئیس وقت کمیته اطلاعاتی سنا و هم پورتر گراس رئیس وقت کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان، که به اتفاق یکدیگر تحقیق مشترک کمیته های اطلاعاتی کنگره در مورد ۱۱ سپتامبر را به پیش بردند، معتقدند که این ۲۸ صفحه باید منتشر شوند. علاوه بر آنها، توماس کین جمهوری خواه و لی همیلتون دموکرات که به طور مشترک ریاست "کمیسیون ۱۱ سپتامبر" منصوب جورج بوش را به عهده داشتند نیز، از انتشار این ۲۸ صفحه حمایت می کنند.
رودی جولیانی، شهردار نیویورک در زمان حملات ۱۱ سپتامبر اخیرا مدعی شده که یک شاهزاده سعودی، به او چکی ۱۰ میلیون دلاری داده تا وی را به همکاری در جهت منحرف کردن افکار عمومی از نقش عربستان سعودی در این حملات ترغیب کند. آقای جولیانی با ذکر اینکه چک را پاره کرده میگوید: 'مردم آمریکا باید دقیقاً بدانند نقش دولت عربستان سعودی در حملات چه بوده است'
رئیس کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان دیوید نونز، رهبر اقلیت دموکرات در این مجلس نانسی پلوسی، رهبر اقلیت سنا هری رید و بسیاری دیگر از اعضای کمیسیون ۱۱ سپتامبر و گروه تحقیق مشترک کمیته های اطلاعاتی سنا و مجلس نمایندگان هم، در اظهارنظرهای جداگانه ای خواستار انتشار ۲۸ صفحه شده اند. یکی از آنها، والتر جونز از حزب جمهوری خواه، تصریح دارد انتشار بخشی از این اسناد موجب "سرافکندگی" دولت جمهوری خواه جورج بوش خواهد بود که روابط نزدیکی با عربستان سعودی داشته است.
از جمله خبرسازترین مدافعان انتشار صفحات محرمانه، رودی جولیانی، شهردار نیویورک در زمان حملات ۱۱ سپتامبر است که اخیرا مدعی شده که یک شاهزاده سعودی، به او چکی ۱۰ میلیون دلاری داده تا وی را به همکاری در جهت منحرف کردن افکار عمومی از نقش عربستان سعودی در حملات ترغیب کند. آقای جولیانی با ذکر اینکه چک را پاره کرده می گوید: "مردم آمریکا باید دقیقاً بدانند نقش دولت عربستان سعودی در حملات چه بوده است."
اظهارات آقای جولیانی در حالی منتشر شده که شاهزاده بندر بن سلطان، رئیس سابق سازمان اطلاعاتی سعودی و سفیر عربستان در آمریکا در زمان ۱۱ سپتامبر می گوید که کشورش از انتشار ۲۸ صفحه معروف نگران نیست: "ما می توانیم به سوالات به طور عمومی جواب بدهیم، اما نمی توانیم به صفحات سفید [صفحاتی که منتشر نشده اند] جواب بدهیم."
مخالفت دولت آمریکا با پی گیری کنگره
با وجود اینکه دولت عربستان سعودی می گوید که مشکلی با پی گیری اتهاماتی که بر سر ۱۱ سپتامبر علیه این کشور مطرح است ندارد، اما شواهدی وجود دارد که نشان می دهد ممکن است موضع گیری غیررسمی این کشور، متفاوت باشد.
قاضی جورج دنیلز، که ۲۹ سپتامبر گذشته شکایت خانواده های قربانیان ۱۱ سپتامبر را رد کرده، می گوید عربستان سعودی در مقابل این اتهامات 'مصونیت حاکمیتی' دارد که به معنی مصونیت دولت های خارجی در دادگاه های محلی است. با این حال، قاضی دنیلز ۶ ماه بعد، در ۱۹ مارس ۲۰۱۶، حکم داده که ایران باید به خاطر آنچه او نقش آن کشور در حملات ۱۱ سپتامبر دانسته، به خانواده های قربانیان این حملات و چند موسسه بیمه ۱۰ و نیم میلیارد دلار غرامت بپردازد
جنجالی ترین خبر در این ارتباط، در جریان رسیدگی به قانون عدالت علیه حامیان تروریسم" یا "جاستا" رسانه ای شده که اخیرا در مجلس سنا به تصویب رسیده و طرح شکایت خانواده های قربانیان ۱۱ سپتامبر علیه دولت عربستان سعودی را ممکن می کند.
۱۶ آوریل، روزنامه نیویورک تایمزفاش کرده که "مسئولان ارشد کاخ سفید" با اعضای کنگره تماس گرفته و از آنها خواسته اند با "جاستا" مخالفت کنند. به گفته این مسئولان، عربستان سعودی تهدید کرده است که در صورت به مرحله اجرا در آمدن چنین قانونی، ۷۵۰ میلیارد دلار دارایی های خود در آمریکا را از این کشور بیرون خواهد کشید.
نیویورک تایمز به نقل از منابع خبری خود نوشته که این پیام تهدیدآمیز را عادل جبیر، وزیر خارجه عربستان، شخصا به واشنگتن ابلاغ کرده است. آقای جبیر بعدا با تکذیب این خبر، آن را "مضحک" دانسته است.
چهار روز بعد از افشاگری نیویورک تایمز، جاش ارنست سخنگوی کاخ سفید، اینکه دولت به علت تهدید عربستان با طرح مخالفت کرده باشد را مردود دانسته و ابراز اطمینان کرده است: "سعودی ها درست به اندازه ما، متوجه منافع مشترک در حفظ ثبات در سیستم مالی جهانی هستند." نکته قابل توجه در این موضع گیری آن است که دولت آمریکا اصل تهدید عربستان را تکذیب نکرده اما ارتباط آن با مخالفت دولت با طرح کنگره را منتفی دانسته است. جاش ارنست در اظهارنظری دیگر گفته به نفع عربستان نیست که بخواهد در اقتصاد جهان آشفتگی ایجاد کند، که یک تایید تلویحی دیگر در مورد خبر نیویورک تایمز تلقی می شود.
همزمان با این تحولات، خانواده های قربانیان حملات ۱۱ سپتامبر در آمریکا در حال پی گیری شکایت خود از دولت عربستان در دادگاهی در نیویورک هستند که در صورت تصویب "جاستا"، مجموعا ده ها میلیارد دلار از این دولت تقاضای غرامت خواهند کرد.
شکایت این خانواده ها سال گذشته از سوی دادگاه رد شده بود اما آنها جدیداً درخواست تجدید نظر داده اند. قاضی جورج دنیلز در منهتن نیویورک، که ۲۹ سپتامبر گذشته این شکایت را رد کرده، می گوید عربستان سعودی در مقابل ادعاهای خانواده های حدود ۳ هزار قربانی حملات ۱۱ سپتامبر "مصونیت حاکمیتی" دارد که به معنی مصونیت دولت های خارجی در دادگاه های محلی است.
خانواده های قربانیان تلاش می کنند که پرونده شکایت را، با اتهامات جدید تقویت کنند، که از جمله آنها عبارت است از شهادت ذکریا موسوی یک عضو سابق القاعده که به خاطر نقش خود در ماجرای ۱۱ سپتامبر دستگیر شده است. با این حال، قاضی دنیلز می گوید حتی ارائه شواهد جدید بیهوده خواهد بود. چون افزایش اتهامات، به گفته او مصونیت حاکمیتی عربستان را از بین نمی برد.
بسیاری از مقام های آمریکایی تاکید دارند اشارات منتشر شده و نشده کمیسون ۱۱ سپتامبر و کمیته های اطلاعاتی سنا و مجلس نمایندگان به نقش عربستان سعودی، لزوما اثبات کننده اطلاع مقام های حکومتی آن کشور از وقوع حملات ۱۱ سپتامبر نیست. اما سوالی که در همین مورد، از سوی بسیاری از منتقدان رویکرد دولت آمریکا مطرح شده این است که آیا اگر اسنادی که در مورد ارتباط این حملات و عربستان سعودی وجود دارد، در مورد کشوری 'به جز مهمترین متحد عرب واشنگتن' وجود می داشت، ایالات متحده چه عکس العملی نشان میداد؟
قاضی جرج دنیلز در شرایطی با استناد به "مصونیت حاکمیتی" شکایت علیه عربستان در مورد ماجرای ۱۱ سپتامبر را رد کرده که ۶ ماه بعد، در ۱۹ مارس ۲۰۱۶، حکم داده که ایران باید به خاطر آنچه او نقش آن کشور در حملات ۱۱ سپتامبر دانسته، به خانواده های قربانیان این حملات و چند موسسه بیمه ۱۰ و نیم میلیارد دلار غرامت بپردازد.
این در حالی است که در گزارش اوت ۲۰۰۴ "کمیسیون ۱۱ سپتامبر" و نیز گزارش مشترک کمیته های اطلاعاتی سنا و مجلس نمایندگان آمریکا در دسامبر ۲۰۰۲، ایران به دست داشتن در حملات ۱۱ سپتامبر متهم نشده است. به طور مشخص، در گزارش کمیسیون ۱۱ سپتامبر، آمده که این کمیسیون "هیچ شواهدی دال بر اطلاع دقیق ایران یا حزبالله از طراحی برای چنین حملاتی در ۱۱ سپتامبر به دست نیاورده"، هرچند افزوده که "این موضوع نیازمند بررسی دقیقتر از سوی دولت آمریکاست."
در سوی دیگر ماجرا، حتی با وجود اشارات منتشر شده و نشده کمیسون ۱۱ سپتامبر و کمیته های اطلاعاتی سنا و مجلس نمایندگان به نقش عربستان در حملات ۱۱ سپتامبر، بسیاری از مقام های آمریکایی تاکید دارند که این اشارات، لزوما اثبات کننده اطلاع مقام های حکومتی آن کشور از وقوع این حملات نیست.
در مورد اتهامات مطرح شده علیه مقام های عربستان، البته هنوز نمی توان با دقت قضاوت کرد. اما سوالی که در همین مورد، از سوی بسیاری از منتقدان رویکرد دولت آمریکا در رسیدگی به پرونده حملات ۱۱ سپتامبر مطرح شده این است که اگر اسنادی که در مورد ارتباط این حملات و عربستان سعودی وجود دارد، در مورد کشوری "به جز مهم ترین متحد عرب واشنگتن" وجود می داشت، ایالات متحده چه عکس العملی نشان می داد؟
مجا زات اعدام درافغانستان
دولت افغانستان برای محدودتر کردن حکم اعدام تلاش میکند
- BBC6/2/2016
سرور دانش، معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان اعلام کرد که این کشور قرار است با تعدیل در قانون جزاء موارد حکم اعدام را محدودتر و کمتر از موارد فعلی کند.
در صفحه فیسبوک ارتباط مردمی معاون دوم رئیسجمهوری افغانستان نوشته شده که آقای دانش دیروز، چهارشنبه ۱۲ جوزا(خرداد) در دومین گفتمان حقوق بشر افغانستان – اتحادیه اروپا، اعلام کرده که مجازات اعدام بدون شک سنگینترین جزا بوده و باعث از بین رفتن حیات و زندگی یک انسان میشود.
معاون دوم رئیس جمهوری افغانستان افزوده که "مطابق قوانین جزایی ما صدور حکم اعدام، محدود به موارد بسیار خاص، یعنی ۵ مورد است: قتل عمد، کشتار جمعی، انفجار توام با قتل، قطاع الطریقی توام با قتل و جرایمی که در نتیجه آن اراضی افغانستان در اختیار خارجی قرار داده شده و تمامیت ارضی و استقلال کشور صدمه ببیند."
او گفت که اجراء حکم اعدام برای تکمیل شدن تمام مراحل محاکمه عادلانه، منوط به امضاء رئیس جمهوری افغانستان است که در حال حاضر حدود ۷۰۰ تن محکوم به اعدام هستند اما رئیس جمهوری افغانستان تنها چند مورد را امضا کرده و تطبیق حکم اعدام با این کار، عملا به حالت تعلیق در آمده است.
چند هفته قبل دولت افغانستان اعلام کرد که شش نفر را در زندان مرکزی کابل (پلچرخی) اعدام کرده که در چند حمله "تروریستی"، از جمله ترور برهانالدین ربانی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان نقش داشتند.
اشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان گفته که با کسانی که خون سربازان و مردم بیگناه کشورش را میریزند، با قاطعیت برخورد خواهد کرد و در مجازات آنها تردیدی نشان نخواهد داد.
به دنبال اعلام خبر اعدام شش نفر به جرم فعالیتهای تروریستی در کابل، موجی از واکنشهای عمدتا مثبت و برخی منفی را به دنبال داشته است.
دفتر نمایندگی سازمان ملل در افغانستان، یوناما، نسبت به اعدام این شش نفر ابراز تاسف کرد و گفت که اعدام افراد به تامین امنیت مردم کمک نمیکند.
این سازمان دولت افغانستان را تشویق کرد که تغییر قانون را روی دست گیرد تا مجازات اعدام به حبس ابد تغییر کند.
اعدامهای سالهای اخیر
براساس آمار، از سال ۲۰۰۱ که رئیس جمهور کرزی زمام امور افغانستان را به عهده گرفت تاکنون حدود ۶۴ نفر اعدام شده اند. اکنون نیز ۷۰۰ نفر در فهرست اعدام قرار دارند.
سایت جهانی اعدام نوشته که ۱۳۱ نفر در سال ۲۰۰۸ به اعدام محکوم شدند. ۱۳۳ نفر در سال ۲۰۰۹ و حدود ۱۰۰ نفر نیز در سال ۲۰۱۰ به اعدام محکوم شدند.
در سال ۲۰۰۴ نخستین مورد اجرای حکم اعدام در افغانستان پس از سقوط طالبان در مورد عبدالله شاه، از فرماندهان سابق مجاهدین بود که به اتهام ارتکاب قتل محاکمه و مجرم شناخته شد. او در زندانی در حومه کابل، پایتخت، با شلیک یک گلوله به سرش کشته شد.
در اکتبر سال ۲۰۰۷، پانزده نفر اعدام شدند، یکی از آنها محکوم به قتل سه خبرنگار خارجی بود.
در سال ۲۰۰۸ میلادی نیز ۱۷ نفر در این کشور اعدام شدند. که هفت تن با شلیک گلوله به صورت گروهی اعدام شدند.
در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ موردی از اجرای حکم اعدام در این کشور گزارش نشد.
در سال ۲۰۱۱ یک نفر به جرم دست داشتن در یک عملیات انتحاری در یک بانک در جلالآباد که باعث مرگ ۳۸ تن شد، به اعدام رسید.
در سال ۲۰۱۲ میلادی نیز ۱۴ نفر در این کشور اعدام شدند یکی از آنها سربازی به نام عبدالصبور بود که به جرم کشتن چهار سرباز فرانسوی در ولایت کاپیسا به اعدام محکوم شده بود.
در سال ۲۰۱۳ نیز ۲ مورد اعدام در افغانستان گزارش شد. این دو به دلیل ربودن و کشتن یک کودک ۸ ساله در ولایت هرات اعدام شدند.
در سال ۲۰۱۴ حکومت افغانستان حکم اعدام پنج نفر از عاملان تجاوز گروهی ولسوالی پغمان کابل را اجرا کرد. این افراد حلق آویز شدند.
در سال ۲۰۱۴ علاوه بر پنج نفر متهم پغمان، حبیب استالف سر دسته یک باند آدم ربا و سارقان نیز در کابل اعدام شد.
در سال ۲۰۱۵ نیز ریاست امنیت ملی افغانستان تایید کرد که سیدالله معروف به رئیس خدایداد، 'رئیس یک باند تبهکار' در افغانستان اعدام شده است. رئیس خدایداد از سوی امنیت ملی افغانستان سردسته خطرناکترین باند تبهکار در این کشور خوانده شده بود.
چند هفته قبل دولت افغانستان اعلام کرد که شش نفر را در زندان مرکزی کابل (پلچرخی) اعدام کرده که در چند حمله "تروریستی"، از جمله ترور برهانالدین ربانی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان نقش داشتند. این افراد حلق آویز شدند.